همسریابی آنلاین هلو - ازدواج


لینک طوبی ازدواج

تو که پاسپورت سایت طوبی ازدواج داری، اقامت طوبی ازدواج موقت رو داری، برو. .. کمرم را چنگ زد و گفت: برو که تو ایران و حت ی طوبي ازدواج ترکیه

لینک طوبی ازدواج - ازدواج


طوبی ازدواج با تصویر

موبایلم را از جیب شلوارم برداشتم و دوباره نامش را سرچ کردم و عکس هایش طوبی ازدواج دائم آمد تلخ خندی زدم و این مسخره بود که من و طوبی ازدواج با هم یک عکس هم نداشتیم که هردفعه من نامش را سرچ نکنم، می ترسیدیم، خوف داشتیم از فاش شدن رابطه مان حضور مورات را از پشت سرم حس کردم و بی اختیار گوشی را میان دستانم پنهان کردم اما طوبی ازدواج موقت تیزتر از این حرفها بود جلو امد گوشی را از دستم گرفت و عکس هایش را نگاه کرد چهره اش خونسرد بود، اندکی بعد گفت: جذابه، خیلی جذابه گوشی را به دستم داد نیازی نیست قایمش کنی، نمی خوام زجر بکشی، می خوام کم کم از فکرش بیای بیرون بلند شدم گوشی را توی جیب هودی سفید رنگم انداختم و در حالی که به سمت آسانسور میرفتم گفتم: میرم قدم بزنم چند لحظه صبر کن به اتاقش رفت و با پالتویش برگشت.

دستم را گرفت و گفت: با هم بر یم طوبي ازدواج می خوام تنها باشم دستم را محکم تر گرفت و من گفتم: مورات میشنوی چی میگم ؟ حوصله حرفای معنا گرای تو رو ندارم لبخندی روی لبش نشست و بی توجه به حرفم وارد آسانسور شد و من چشمانم را توی حدقه چرخ دادم و طوبی ازدواج موقت بلند خندید ساعتی بعد مرا جایی برد که درصدی فکرش را نمیکردم گوشه ای نشسته بودیم و تنها به شور و هیجان آدمهای میان پیست نگاه میکردیم، هردو نوشیدنی خورده بودیم...

به صندلی اش تکیه زد و نگاهم کرد نگاهش کردم و طوبی ازدواج گفت: نظرت چیه دوباره مدل من بشی ؟

خنده ای از سر بی حوصلگی کردم و او گفت: بهم دروغ گفتی! خوب میدانستم که چه چیز را دروغ گفته ام نگاه شرمنده ام را به یقه بازش دادم و صدایش را شنیدم طوبی ازدواج دائم داستان ی که تعر یف کردی. ..

بقیه مسائل را هم سايت طوبي ازدواج بداند

به میان حرفش پر یدم طوبی ازدواج داستان نبود دلم نمی خواست با کتمان یک حقیقت بقیه مسائل را هم سايت طوبي ازدواج بداند بلند شدم به سمت خروج ی رفتم بازویم را از پشت کشید، نگاهم کرد و گفت: درد خودم کم بود تو هم که اومدی دارم می سوزم با لحن نرم تر ی گفت: چرا نمیری ؟

چرا نمیری سایت طوبی ازدواج ؟

چرا نمیری سایت طوبی ازدواج ؟ چرا برای همیشه نمیری تا داغت به دلش بمونه ؟ رویا میگفت تا تهش باهاش رفت ی، خب به درک توی چشمانم عمیق شده و حالیش هم نبود که من با هر حرفش رنگ عوض میکردم. .. تو که پاسپورت سایت طوبی ازدواج داری، اقامت طوبی ازدواج موقت رو داری، برو. .. کمرم را چنگ زد و گفت: برو که تو ایران و حت ی طوبي ازدواج ترکیه لعنت ی ما مردا فقط ادای روشن فکر ی در میاریم که خیلیم بد اداشو درمیاریم. .. برو، خوشگلیاتو بردار برو. .. همه استعداد و خانومی تو بردار برو. .. مردای اسپانیایی قطعا بیشتر قدرتو میدونن نگاهم را به زیر گلویش دادم و طوبی ازدواج چانه ام را طوبی ازدواج دائم داد اصال یه زندگ ی بدون مرد رو شروع کن مثل گذشته ات، ما سایت طوبی ازدواج موقت فقط از دور جذابیم پای منافع مون که وسط باشه نه خانه توانگری طوبی ازدواج میشناسیم و نه عشق خنده ی غمگینی کرد و گفت:

مطالب مشابه


آخرین مطالب