همسریابی آنلاین هلو - همسرگزینی


لینک همسرگزینی بهترین همسر

سایت همسرگزینی بهترین همسر جدید شروع کرد به حرف زدند. اول رو به همسرگزینی بهترین همسریابی کرد و گفت: سیاوش توی این چند سال برای اینکه با مرجان ازدواج کنی

لینک همسرگزینی بهترین همسر - همسرگزینی


همسرگزینی بهترین همسر است

همسرگزینی بهترین همسر زد زی رگ ریه، تابه حال اینقدر خسته و مست اصل ندیده بودمش. اگه پذیرفتم، فقط به خاطر تحقق تنها خواسته ی یه ورود به سایت همسرگزینی بهترین همسر در حال مرگ بود.

با خودم گفتم در هر صورت من اینجا نمیمونم و برام فر قی نداره چیکا ر کنم. فقط میتونستم دلی رو شاد کنم. خانوادهم هم خبردار نمیشدند پس مشکلی نداشتم. جدی گفتم باشه کمکت میکنم. فقط به شرط اینکه کسی از ماجرا بویی نبره؛ وگرنه در هر حالتی که باشه، خودم واقعیت رو به خانواده ت میگم. همسرگزيني بهترين همسر جوری فکر کنم اوضاع بدتر میشه.

همسرگزینی بهترین همسر کهاش رو پاک کرد و گفت: باشه باشه قول میدم! به جون مامان اجازه نمیدم مشکلی برات پیش بیاد. اخم کردم و گفتم: دیگه پررو نشو! نقشه از ورود به سایت همسرگزینی بهترین همسر قرار بود که یه مدت دیگه با آقای سایت همسرگزینی بهترین همسر تماس بگیرم و بهش بگم که میخوام برم خواستگاری مروارید، البته فقط خودم تنها و به خانوادهش تأکید میکردم به خاطر حساسیت پدرم فعلاً مجبورم قضیهی ازدواج رو پنهان کنیم. تا کمکم خودم زمینه رو برای بقیه آماده کنم.

سایت همسرگزینی بهترین همسر سماوات داشتم

با شناختی که از سایت همسرگزینی بهترین همسر سماوات داشتم، میدونستم قبول میکنه و زیاد به ما سخت نمیگیره. یه روز که رفتم خونه سر بزنم. سایت همسرگزینی بهترین همسر جدید منیژه و دخترهایش هم اونجا بودند. با همسرگزینی بهترین همسر گفتم خیر باشه، معلوم نیست دوباره برام چه خوابی دیدند! همه دور هم نشسته بودند. بعد سلام و احوالپرسی به عمد روی مبل نزدی ک همسرگزيني بهترين همسر نشستم. برگشت بهم لبخند زد که اخم تل خی رو نشونش دادم. از چهره ی گرفته و درهم پدرم و سکوت بین همه میشد فهمید اتفا قی افتاده.

سایت همسرگزینی بهترین همسر جدید شروع کرد

تا اینکه سایت همسرگزینی بهترین همسر جدید شروع کرد به حرف زدند. اول رو به همسرگزینی بهترین همسریابی کرد و گفت: سیاوش توی این چند سال برای اینکه با مرجان ازدواج کنی، حر فی نداشتی. والا سایت همسرگزینی بهترین همسر دیر شده! هر چی به حاج آقا میگم اجازه بِدن شما دو نفر نامزد کنین، میگن هر چی سیاوش بگه. میخواستم نظر خودت رو بدونم. البته تو همیشه مثل پسر خودمی. اجباری نیست؛ ولی از این بلاتکلیفی که بهتره.

که هر چی خیره پیش میاد! دوباره صحنهی اون روز صبح توی کوچه، جلوی چشمم نمایان شد. با خشم یه نگاه معنادار به همسرگزینی بهترین همسر انداختم که سرش رو پایین گرفت. شاید اون غائله رو تمومش میکرد؛ آخه من نمیفهمم این دختر چه قدر پررو بود و جسارت داشت که فک ر میکرد با واسطه قرار دادن بزرگترها میتونه به ازدواج وادارم کنه. با خودش یه درصد نمیگفت دهن وا کنم هر چی اون روز دیدم رو به زبون بیارم. ولی خوب بلد بود حاشا کنه. اخلاق منم میشناخت اهل آبرو بردن از کسی نیستم. نگاهم رفت سمت خاله م و آهسته گفتم: سایت همسرگزینی بهترین همسر جدید من که هیچوقت اصراری نداشتم. تا حالا شما از طرف همسرگزینی بهترین همسریابی در مورد خواستگاری حر فی شنیدین؟! یهو همسرگزيني بهترين همسر رنگش پرید و گفت:ولی. .

مطالب مشابه


آخرین مطالب