لبخندش را گسترش داد، تکیه اش را از دیوار گرفت و کانال تلگرام همسریابی موقت جلو آمد پشت یکی از صندلی ها نشست و گفت: فکر کردی روح کانال تلگرام همسریابی موقت مشهد ؟!
چشم غره ای حواله اش کردم و گفتم: ایستگاه گرفت ی ازم ؟ لقمه ای نان و پنیر توی دهانش چپاند و گفت: من غلط بکنم لقمه اش را فرو داد نگاه عمیقی به من انداخت و گفت: به کانال تلگرام همسریابی موقت قصدی نداشتم، ناراحت شدی ؟ جرعه ای از شیر گرم نوشیدم و نگاهم را دادم به درخت چنار کنار پنجره که با هر نسیم شاخ و برگش را به پنجره می مالید آهسته گفتم: نه پرمحبتی به من انداخت و ُ دست دراز کرد موهایم را از صورتم کنار زد و نگاه گفت: کی نون تازه خر یدی کانال تلگرامی همسریابی موقت؟
چاقو را در دل کره فرو بردم و گفتم: همون موقع که تو همچنان پشت به من خوابیده بودی نگاهش را دزدید و گفت: خیلی خسته بودم خسته بود اما دستش برایم رو بود.. . کانال تلگرام همسریابی موقت شیراز استکان کمر باریک چای اش را پر کردم و او گفت: مهندس معمار خونتون ک ی بوده ؟ شانه ام را کانال تلگرام همسریابی موقت هلو دادم و گفتم: نمیدونم اون موقع هنوز من به دنیا نیومده بودم نگاهی حسرت بار به در و دیوار خانه انداختم و گفتم: بیست و هشت سالشه با لحنی که شیطنت درش موج میزد گفت: ببینم.. . کانال تلگرام همسریابی موقت تهران اون استخر ی که تو عکست با بابات دیدم تو این خونه بود اره؟
من هم شیطتنم گل کرد، ساعدم را روی میز گذاشتم به سمتش خم شدم چشمانم را توی چشمان مشتاقش فیکس کردم و گفتم: اوهوم.. . کانال تلگرام همسریابی موقت زیر زمینه لبانم را فر یبنده جلو دادم بیشتر به جلو خم شدم و گفتم: هوس شنا به سرت زده نگاهش از صورتم کنار نمی رفت و من همین را می خواستم گوشه لبم را گز یدم و خیره به او منتظر جوابش ماندم کانال تلگرامی همسریابی موقت با چشمان خوش حالتش، لبان خوش فرمش و ناز ذات ی اش توی چشمانم زل زده بود و همانجا فاتحه خودم را خواندم، کنار این دختر خودداری غیرممکن بود صدایش را شنیدم که پرسید هوس شنا به سرت زده؟
زبانم را گاز گرفتم که نگویم٬ مگر نه که ما عاشق یکدیگریم؟
کانال تلگرامی همسریابی موقت کمی خودم
مگر نه که به هم کانال تلگرام همسریابی موقت تهران؟ پس منتظر چه هستیم ؟!! کانال تلگرامی همسریابی موقت کمی خودم را جلو کشیدم، آهسته گفتم: خوشگلی درست.. . عاشقتم درست.. .ولی کم ناز به خرج بده تا دوتامونو تو دردسر ننداخت ی یک تای ابرویش را کانال تلگرام همسریابی موقت هلو داد و بدون اینکه عقب برود گفت: دردسر ؟ نه مثل اینکه محبوب من قصد جانم را کرده بود عقب رفتم به صندلی تکیه دادم و گفتم: بر یم کجا ؟ استخر برقی از چشمانش جهید، دلم برایش لرزید و با خودم اعتراف کردم هلن تنها دختر ی ست که تا این حد روی من تاثیر میگذراد
کانال تلگرام همسریابی موقت تهران ساعتی بعد استخر پر از آب شده بود
کانال تلگرام همسریابی موقت تهران ساعتی بعد استخر پر از آب شده بود و من جلوی درهای باز کمد قدیمی ام ایستاده بودم و به مایو سفید سیاهی که در آخر ین سفرمان پوشیدم زل زده بودم همانی که توی عکس دو نفره من و بابا بود تصویر خندانم در کانال تلگرام همسریابی موقت شیراز از جلوی چشمم کنار نمی رفت کانال تلگرام همسریابی موقت مشهد ب ی هوا هلم داد و من مثل یک کانال تلگرام همسریابی موقت دست و پا چلفت ی توی اب افتادم و شنا کردن یادم رفت، پشت سر هم آب میخوردم و دست و پا میزدم تا بابا به دادم رسید هنوزصدای قهقهه اش توی گوشم است چشمانم را روی هم فشردم و کانال تلگرام همسریابی موقت اصفهان را پس زدم و لباس قرمز رنگم را برداشتم