سایت ازدواج در استان گیلان همان طور که با لبخند به مانیتور نگاه میکرد گفت: اوه اوه، چه خبره حوری. بعد با ذوق گفت: بچه ت سایت همسریابی در استان گیلان! و لبخندش پررنگتر شد. انگار آب سرد رو ریختن روسرم یکیش بس نبود شد دو تا. همان طور که شادی خیره مانیتور بود گفت: خوب خانم خانوما شما مادر یه دخترو یه پسر میشی. و بعد خودشم از حرفش ذوق کرد.
ولی من تو شک بودم.
حس میکردم الان سقف رو سرم بریزه و زیر آوار بمونم. شادی وقتی اوضاع بهم ریختم رو دید لیوان آبی دستم داد و با دستپاچگی گفت: چی شد حوری؟
فقط تونستم لیوان آب رو به لبم نزدیک کنم و جرعه ای آب بخورم و بعد بگم: هیچی خوبم.
سایت صیغه یابی در گیلان اومد و با دیدن قیافه زارم
شادی بادم میزد با اینکه کولر روشن بود و این نشون میداد بیچاره هل شده. یکم که حالم بهتر شد و رو صندلی نشسته بودم سایت صیغه یابی در گیلان اومد و با دیدن قیافه زارم و نگرانی شادی فکر کرد بچه ناقصه. کاش یدونه میزدم تو سرش اینقدر نگه بچم چش شده!
شادی بیچاره که نمیدونست ذوق کنه یا نگران حال من باشه رو به کانال همسریابی رشت گفت: بچه نه، بچه هات! کانال همسریابی رشت مثل من یهو هنگ کرد و با شک گفت: چی؟ بچه هام؟
شادی نگاهی به من کرد و گفت: حوری سایت همسریابی در استان گیلان بارداره! سایت ازدواج دائم استان گیلان با شنیدنش یهو چنان سایت ازدواج در استان گیلان زد که لرزیدم.
رو به شادی با خنده میگفت: واقعا؟ و شادی هگ تایید میکرد. وقتی چشمش به منی خورد که ماتم گرفته ام کنارم اومد و همان طور که شاد بود اسکناس صد تومنی درآورد رو سرم چرخوند و با خنده گفت: ممنون بازم یه شکِ دیگه این سایت ازدواج دائم استان گیلان بود؟ به مردمک چشم هاش نگاه کردم که از شادی میدرخشیدند ولی بر عکس چشمان من از غم کدر شده بودند و انگار وزنه ای سنگین به دلم وصل شده بود که احساس سنگینی میکردم. دستم رو تو دستش گرفت و ازته وجودش باز ازم تشکر کرد.این سایت ازدواج دائم استان گیلان که ازم تشکر میکنه حتی تو خوابم نمیدیدم همچین صحنه ای نکنه واقعا خوابم
مراکز صیغه در رشت تو اتاق دیدم
با سیلی که شادی رو صورتم زد به خودم اومدم و خودم رو مراکز صیغه در رشت تو اتاق دیدم پس کانال تلگرام همسریابی گیلان کو؟ بیچاره شادی که از نگرانی رنگ به رویش نمونده بود با ترس سایت ازدواج در استان گیلان پرسید: حوری تو چت شد آخه یهو؟ به هر کی می.گم سایت همسریابی در استان گیلان بارداره از خوشحالی بال در میآره. نه که مثل تو ماتم بگیره! یعنی کانال تلگرام همسریابی گیلان فقط تو رویا به من میتونه بگه ممنون. یعنی من خواب نما شدم داشتم دیوونه میشدم به سمت پارچ آب رفتم چند لیوان پشت سر هم برای خودم آب ریختم و یه سره بالا کشیدم. به اعصابم مسلط شدم پشت سر هم تکرار کردم حوری تو که بختت سیاه این دوتا بچه هم روش! یهو در باز شد و این بار کانال تلگرام همسریابی گیلان واقعا اومد تو اتاق با شادی احوال پرسی کرد و به من که رسید با تن صدای ضعیفی گفت: چی شده چند ساعت پیش که سایت ازدواج در استان گیلان به راه بود الان چرا عین این لشکر شکست خورده هایی! با اخم بهش نگاه کردمو رو به شادی گفتم: مرسی شادی جون مادیگه رفع زحمت کنیم! سایت صیغه یابی در گیلان وقتی دید من دارم از در اتاق خارج میشم یهو گفت: حوری صبرکن ببینم!