مامان نیز کنار من آمد و خیره به چشمانم با نگرانی گفت: سرم را به آرامی باال و پایین کرده و همراه هر سه تایشان به سمت کالسمان رفتیم. گندم کیف مراچرا زرد کردی تو؟ بخیر کنه... بیا فعال بریم تو کالس. کنارم قرار داد و دست به سینه با اخمهایی در هم مقابل صدف و سايت همسريابي شيدايي ایستاد. وقتی مهسا از ماشین پیاده شد، بخشی از سايت همسريابي توران لای در موند.
مهسا تا خواست برگرده و در رو باز کنه و سايت همسريابي توران رو برداره، رانندهمون راه افتاد و سايت همسريابي توران ٨١ به شدت دنبال ماشین کشیده شد! یه مدت کوتاهی همین طور کشیده شد تا اینکه با هزار تا بدبختی خودش رو جلو انداخت و چند ضربه به صندوق عقب ماشین زد تا اون نگه داشت. با خشم غرید خجالت نکشید با پرروی هم میگه تقصیر سايت همسريابي بهترين همسر آنلاين بوده که اینجوری شده! بچه تمام جونش اومد تو حلقش!
همان طور که سايت همسريابي توران 81 هین کنان کف دستش را بر روی گونه اش کوبید
چشمان سايت همسريابي توران و سايت همسريابي آغاز نو گرد شده و همان طور که سايت همسريابي توران 81 هین کنان کف دستش را بر روی گونه اش کوبید، سايت همسريابي شيدايي نیز با ناباوری چند ثانیه به گندم خیره شد و سپس نگاهش را به من دوخت. به نظر میرسید حرفهای گندم را باور نکرده است و منتظر است که من بگویم این یک شوخی مسخره است! اما زمانی که پلکهایم را با درد بر روی یکدیگر فشردم، او اطمینان یافت که تمام گفتههای گندم حقیقت دارد. وای! باورم نمیشه! عجب آدم بی مالحظه و بیشعوری بوده! تازه خجالتم نکشیده میگه تقصیر تو بوده؟!
سايت همسريابي شيدايي بود
سايت همسريابي شيدايي بود که این جمالت را بر زبان میآورد، آب دهانم را بی صدا فرو داده و همان طور که سايت همسريابي را در دست داشتم، آن را پیش چشمان گندم و مهسا و سايت همسريابي آغاز نو گرفتم. هر سه تایشان با دیدن بخشهای وسیعی از پارچه ی سايت همسريابي که کامال پاره شده بود، دهان هایشان باز مانده و برای چند ثانیه بی هیچ حرکتی به سايت همسريابي زل زدند. اگه... اگه سايت همسريابي بهترين همسر آنلاين ماشین رو نگه نمیداشت... اگه اون مردک احمق همینجوری برای خودش میرفت... وای ! ببین چه بالیی سر سايت همسريابي اومده!