تا روز نحسش کامل شود، روی تخت دراز کشید و خودش را به خواب زد. با باز شدن در اتاق هم تکان نخورد. می خوام استراحت کنم معتبرترین سایت همسریابی خوابی؟ آنا پاشو کارت دارم. سپهر به سختی تن صدایش را کنترل کرد که بیرون نرود. غلط کردی که می خوایی بخوابی، امروز کجا بودی با توام پیش دوستم بودم، چی می گی معتبرترین سایت همسریابی بهترین همسر دلم خواست برم هنوز خونه بابامم اختیارم دستشه. خودم همچین زبونت رو کوتاه کنم که دیگه این جوری بلبلی نکنی.
معتبرترین سایت همسریابی دو همدم با دستش به سمت در اتاق اشاره کرد. بیرون سپهر اعصابم دیگه نمی کشه، وقت مناسبی رو واسه دهن به دهن گذاشتن باهام انتخاب نکردی. ادکلن روی میز توالت که به سمت دیوار پرت شد، از ترس توی تخت فرو رفت اما خودش را نباخت. چته وحشی باز رم کردی؟ برو بیرون از اتاقم همین حالا. معتبرترین سایت همسریابی دائم من که می دونم تو سرت به یک آخوری بنده که این قدر واسم ناز میاری، وقتی سر از کارت در آوردم اون وقت می فهمی دختره ی بیشعور، بگو ببینم ظهر از کجا می اومدی؟چرا به من نگفتی از خونه رفتی بیرون ها؟
به تو چه کجا بودم دلم نمی خواست ازت اجازه بگیرم مگه کی هستی، معتبرترین سایت همسریابی بهترین همسر من تو رو آدم حسابت نمی کنم. با حمله ور شدن معتبرترین سایت همسریابی خارج از کشور به سمتش جیغ خفه ای کشید و گوشه ی تخت نشست. دستانش را حفاظ سر و صورتش کرد اما سپهر وحشی شده بود دستانش را دور گلوی معتبرترین سایت همسریابی دو همدم فشار می داد و تند تند فحش و ناسزا بارش می کرد، رنگ آنا رو به کبودی بود، با جیغ خواهرش که وسط در بند اتاق ایستاده بود دستان سپهر از دور گردنش باز شد. معتبرترین سایت همسریابی دو همدم به سرفه افتاده بود و خس خس می کرد سپهر تمام دق و دلی اش را سر معتبرترین سایت همسریابی در ایران خالی کرد. تو چرا بدون اجازه اومدی تو اتاق ها؟
معتبرترین سایت همسریابی شیدایی با عصبانیت و حرص جوابش را داد
معتبرترین سایت همسریابی شیدایی با عصبانیت و حرص جوابش را داد. اتاق خواهرمه بعد هم دوید به سمت آشپزخانه تا مادرش را صدا بزند. سپهر همین که به سمت معتبرترین سایت همسریابی دائم چرخید متوجه شد از حال رفته. از اتاق خارج شد و مادر معتبرترین سایت همسریابی بهترین همسر را صدا کرد. مامان مامان کجایید حال آنا خوب نیست باید ببریمش بیمارستان. مادرش سراسیمه از آشپزخانه بیرون آمد و دو دستی توی صورتش کوبید. معتبرترین سایت همسریابی مرگم بده چی شده، باز دعواتون شد؟
نه باور کنید فقط داشتیم حرف می زدیم. معتبرترین سایت همسریابی شیدایی وسط حرفش پرید. دروغ نگو داشتی آبجی مو خفه می کردی خودم دیدم. سپهر درمانده نگاهی به مادر معتبرترین سایت همسریابی دو همدم انداخت. بچه ست اشتباهی دیده همچین چیزی نبوده، معتبرترین سایت همسریابی خارج از کشور بهتره زودتر بریم بیمارستان. عجله کنید... معتبرترین سایت همسریابی در ایران با تعجب به دهان دکتر نگاه می کرد، افت فشار شدید و از حال رفتنش به خاطر خوردن دارویی بود که هنوز متوجه نشده بودن چه نوع دارویی است. اما دکتر با اطمینان می گفت که بیمار قصد خودکشی داشته. آناهید گوشه ای نشسته بود و گریه می کرد تلفن مادرش را برداشت و به سمت حیاط بیمارستان رفت. شماره ی معتبرترین سایت همسریابی را حفظ بود بدون معطلی شماره گرفت. رادوین بین خواب و بیداری تلفنش را جواب داد. الو آقا رادوین آناهیدم بفرمایید خواب از سرش پرید روی تخت نشست. آناهید تویی چی شده اتفاقی افتاده؟
معتبرترین سایت همسریابی دائم خودکشی کرده
هقى زد و زبانش را گاز گرفت. معتبرترین سایت همسریابی دائم خودکشی کرده آوردیمش بیمارستان. تو رو معتبرترین سایت همسریابی بیاید بیمارستان معتبرترین سایت همسریابی تلگرام به هوش بیاد سپهر می کشش، تو خونه داشت خفه چی، چیکار کرده؟ اش می کرد. چی داری می گی آناهید؟ خیل خب من خودم رو می رسونم اون جا، فقط بگو ببینم کسی که نفهمیده به من زنگ زدی ؟ نه هیچ کس نفهمید حواسم بود