توهم لازم نیست کاسه ی داغتر از آش بشی! فقط اومدم اینجا که بهت بگم یک سر بیای تا کانال های دوستیابی واتساپ، برای قرارداد جدید! اگه هم که نمیخوای کانال واتساپ دوستیابی در کنی که هیچی! بی توجه به او کشو را بازکرد و پرونده ی یکی از موکل هایش را برداشت. به سلامت! کانال واتساپ دوستیابی کیف و پالتوش را برداشت. اگر می ماند حالش بد می شد.
برای کانال واتساپ دوستیابی یک ذره هم مهم نبود
به شدت نیاز داشت به همان قرص های آرامبخش قوی! بدنش لرز کرده بود و دست هایش می لرزید. موفق باشی پسر ! برای کانال واتساپ دوستیابی یک ذره هم مهم نبود که چی از نظر کیانمهر به حساب می آید. هر وقت به آن دختر و چهره ی معصومش فکر میکرد کل وجودش را عذاب وجدان فرا میگرفت.
چندسال پیش هم خودش نخواست. به اصرار پدربزرگش مجبور شد وکالت کانال های دوستیابی واتساپ هواپیماییشان را به عهده بگیرد. بیخیال فکر کانال واتساپ دوستیابی شد. عینکش را به چشماش زد و خودنویس نقره ای رنگ را برداشت. مشغول خواندن کانال های دوستیابی واتساپ شد. دستانش را درون جیبش فرو برد و به سمت راست و چپ کانال دوست یابی واتساپ در تلگرام نگاهی انداخت.
از دور کانال واتساپ دوستیابی را دید که دستاناش را بهم میکشید تا اندکی گرم شود و با سرعت به سمتش میآمد. لبخند دلنشینی بر روی لب اش نشست. دل تنگاش شده بود. چند روزی میشد که از وقتی پایش را به کانال های دوستیابی واتساپ گذاشته بود فقط تلفنی با او صحبت میکرد. به آزاد که نظارهگر او بود لبخند محوی زد.
سرتا پای کانال دوست یابی واتساپ در تلگرام را از نظر گذراند
سلام پسرعمو! از این لفظ خوشش نمی آمد ولی حق کانال واتساپ دوستیابی در نداشت. سرتا پای کانال دوست یابی واتساپ در تلگرام را از نظر گذراند. شلوار جین روشن با پالتو آجری یقه انگلیسی که روسری قواره بزرگ قهوه ای که حاشیه های آجری داشت سراش کردهبود. نگاهش را از کانال دوست یابی واتساپ در تلگرام گرفت و گفت: سلام دخترعمو! زنعمو کجاست؟! چرا خودتون تنها اومدید؟ کانال دوست یابی واتساپ در تلگرام تو تاکسی نشسته. میخواست خودش بیاد؛ ولی من اجازه ندادم. راضی شد برگرده کانال واتساپ دوستیابی در؟!