
با زنگ خوردن گوشی نرم افزارهای دوست یابی، سه نفرشان از جای خود بلند شدند. نرم افزارهای دوست یابی نگاهی به مخاطب انداخت. حصاری بود. جوابش را داد.... یک ذره بتادین روی پنبه ریخت و به زخم نرم افزارهای دوستیابی جدید نزدیک کرد. نرم افزارهای دوستیابی جدید درد میکرد. دو طرف دانلود نرم افزار دوستیابی برای کامپیوتر بخاطر ضربه خراش نسبتا بزرگی برداشته بود.
بیخیال نرم افزارهای دوستیابی جدید شد
جای زخمش میسوخت. با صدای نرم افزارهای دوست یابی آیفون، بیخیال نرم افزارهای دوستیابی جدید شد و بعد از پاشیدن آب روی صورتش، از دستشویی خارج شد. صدای نرم افزارهای دوست یابی جهانی و خاله سمیه را شنید. نگفت چیشده نرم افزارهاي دوست يابي براي آيفون؟ نه پسرم! فقط گفت زنگ بزنم به تو که بیای و بدون تکون خوردن ماشین، اون رو ببریش پارکینگ آگاهی و بررسیش کنین که کار کی بوده! او از خیر ندیده ها نگذره! دختره ی بیچاره فشارش خیلی پایین بود. صدای متعجب نرم افزارهای دوست یابی جهانی آمد.
نرم افزارهای دوست یابی تنها نبود؟
دختر؟! نرم افزارهای دوست یابی تنها نبود؟ نرم افزارهای دوست یابی آیفون وارد پذیرایی شد و روبه خاله سمیه گفت: اگه میشه شما برید به اون دختر سر بزنین. نرم افزارهای دوست یابی آیفون با شنیدن صدای نرم افزارهای دوست یابی از روی مبل برخاست. سکته زدم وسط راه! خوبی نرم افزارهای دوست یابی در ایران؟! گوشهی سرت خونیه! نرم افزارهاي دوست يابي براي آيفون از روی مبل بلند شد و گفت: چشم پسرم. به دنبال این حرف هال را به مقصد نرم افزار دوستیابی برای ایفون ترک کرد. گردنش را بین دستانش قرار داد و رو به نرم افزارهای دوست یابی جهانی گفت: خوبم. به خیرگذشت!
چه قدر زمان میبره تا بفهمین کار کی بوده؟ ماشین رو فرستادم پارکینگ گروه! از فردا کارشون رو شروع میکنن! خودت وقتی رستوران بودی متوجه چیز مشکوکی نشدی؟! دانلود نرم افزار دوستیابی برای کامپیوتر درد میکرد. نمیتوانست به خوبی فکر کند. خودش اگر تنها بود و این اتفاق برایش میافتاد اشکالی نداشت؛ ولی الان همه چیز بهم پیچ خورده بود.
نرم افزارهای دوست یابی آیفون متوجه خستگی و کلافگی نرم افزارهای دوست یابی در ایران شد که گفت: سوالات باشه برای بعد! فردا دوباره میام. هم باید از تو چندتا سوال بپرسم هم از اون کسی که باهات بوده! من برم دیگه! شبت بخیر پسر شجاع. به شانه ی نرم افزارهای دوست یابی در ایران زد و به سمت در خروجی رفت. بیشتر از همه کنجکاو شده بود که بداند آن دختری که با نرم افزارهای دوست یابی در ایران همراه بوده کیست. لبخند کمرنگی زد و زیرلب گفت: بالاخره تو هم یکنفر رو به تنهاییت راه دادی! بعد از رفتن نرم افزارهای دوست یابی جهانی، از جایش بلند شد و به سمت اتاقش رفت. اتاقی که دقیقا کنار اتاق مهمان بود.