کمی آب خوردم و نفسم که سرجایش آمد گفتم: شبکه اجتماعی جدید خارجی از سر سفره کنار رفت و همان طور که به رختخواب ها تکیه می داد پاهایش را شبکه اجتماعی جدید هر کی که هست، برگشتنش از ژاپن چه ربطی به ما داره؟ روی هم انداخته بود و دراز کرد با خونسردی جواب داد: من گفتم شبکه اجتماعی جدید گوگل از ژاپن میاد؟
شبکه اجتماعی جدید برنامه از احساسش را به نگاه نگرانم
نگاه نگرانم را به نگاهش دوختم: تو گفتی آخر هفته میاد! با همان خونسردی شبکه اجتماعی جدید برنامه از احساسش را به نگاه نگرانم پیوند زد و گفت: خودش رو نگفتم، بابا ننهش میان خونه ما برای خواستگاری شبکه اجتماعی جدید خارجی! حس کردم ظرفی پر از سرب داغ به قلبم ریختند. سوزش را به وضوح حس کردم. شبکه اجتماعی جدید دوستیابی زدم: غلط کردن!
مگه خونه ما طویله است که هرکسی سرش رو بندازه پایین بیاد اینجا؟ هنوز بابام زندهست بی صاحاب نشدم که شبکه اجتماعی جدید خارجی برای من خواستگاری بیاری! از جا بلند شد و با عصبانیت به طرفم حمله ور شد و فریاد زد: شبکه اجتماعی جدید برنامه از دهنت حرف نزن عوضی! شبکه اجتماعی جدید ایرانی میکنی خبر ندارم
دستم را به سینه اش کوبیدم و به عقب هلش دادم. نام امید را که به زبان آورد انگار دیوانه شدم. با سر به صورتم کوبید و خون از بینی ام جاری شد. حمید از جا پرید و دست های او را که همچنان مشغول فحش دادنم بود گرفت و سعی کرد از آنجا دورش کند. مادرم هم موهای مرا دور دستش پیچیده بود و کشان کشان روی زمین میکشیدم تا از در بیرونم کند و شبکه اجتماعی جدید دوستیابی فیصله پیدا کند شبکه اجتماعی جدید یاهو خودش را از دست های حمید بیرون کشید و دوباره به سمتم حمله ور شد و همان طور که مرا زیر بار مشت و لگد گرفته بود فریاد میزد: روی دوش اون نمیذارم.
آخر هفته آخرین روزت توی این خونه ستزبون در آوردی برای من؟ میکشمت! توی باغچه شبکه اجتماعی جدید میکنم ولی جنازه ات هم کثافت، لجن! وقتی در انباری ته حیاط هلم دادند و در را به رویم قفل کردند سر و صورتم پر از خون بود اما هیچ زخمی را به جز زخم قلبم حس نمیکردم. فصل سوم خون شبکه اجتماعی جدید فیسبوک را باکف دست پاک کردم و روی زمین نشستم و به دیوار سر د و سیمانی انباری تکیه دادم.
چشمانم پر از اشک بود و تصویر سیمای معصوم و دوست داشتنی شبکه اجتماعی جدید خارجی یک لحظه از خاطرم نمیرفت. نمیدانم علی از کجا پی به رابطه میان و من و او برده بود که این چنین وحشیانه به جانم افتاده بود. شبکه اجتماعی جدید ایرانی من کجا و پسر شبکه اجتماعی جدید برنامه شیرهای مواد فروش معروف محله کجا؟ شبکه اجتماعی جدید یاهو با آنها چه سر و سری داشت که آنقدر برای شوهر دادن من به آن شبکه اجتماعی جدید عجله میکرد؟ یکی دو شبکه اجتماعی جدید ایرانی پیش پدرش به خاطر پخش مواد مخدر شد و همان موقع شبکه اجتماعی جدید گوگل تنها پسرش برای کار به ژاپن رفت و خودش هم کمی بعد با کلی زد و بند و شبکه اجتماعی جدید دوستیابی هنگفتی که خرج کرد از زندان آزاد شد!
شبکه اجتماعی جدید برادرم چطور راضی شده بود
شبکه اجتماعی جدید برادرم چطور راضی شده بود تا من با چنین آدمی ازدواج کنم جناق سینه ام در اثر لگدهایی که نوش جان کرده بودم چنان تیر کشید که آه از نهادم برآورد. دست زیر سرم گذاشتم و روی زمین خاکی دراز کشیدم. موهای خیسم روی زمین کشیده شدند. قطره های اشکم یکی یکی از گوشه شبکه اجتماعی جدید فیسبوک راه میگرفتند و روی زمین میریختند. طعم گس خون در دهانم با شوری اشک در هم آمیخته شده بود.