
از این سوالش که اصال به موضوع ربطی نداشت یکم جا خوردم چرا میخواست موضوعو بپیچونه؟از طرفی با یه همچین سوالی؟ منظورت چیه؟ پاشا با وجود تمام گوشزدهای پسرا بازم با متن های عاشقانه طولانی و زیبا میپلکی دلیل خاصی داره؟ من با متن های عاشقانه طولانی نیستم دوروبرشم نیستم هروقت که باهم رودرو میشیم باهم حرف میزنیم فقط همین پاشا پوفی کشید و به پرونده ای که جلو دستش گذاشته بودم نیم نگاهی کرد و بعد نگاهشو به سمت من آورد پاشا ازش فاصله بگیر اینش به خودم مربوطه خوشم نمیاد همش عین این بچه کوچولوها هی بهم تذکر میدید پاشا میل خودته بچه بزرگ وظیفه ما ارشادت بود فقط همین بابت ارشاد کردنت ممنون میتونم برگردم به اتاقم یا برگردم خونه؟ پاشا برگرد سر کارت یه کوتاهی دیگه ازت ببینم شهرزاد اخراجت میکنم پوزخند تلخی بهش زدم و رومو ازش گرفتم به سمت در رفتمو از اتاقش خارج شدم
یاد حرف متن های عاشقانه طولانی برای عشقم افتادم
دارم برات جناب رئیس کل حالا میبینی یکهو یاد حرف متن های عاشقانه طولانی برای عشقم افتادم که گفته بود برم پیشش به خاطرهمین مسیرمو کج کردم و به سمت اتاق متن های عاشقانه طولانی غمگین رفتم به اتاقش که رسیدم در زدم با اجازه ای که داد وارد اتاقش شدم متن های عاشقانه طولانی با دیدنم لبخندی زد و از پشت میزش بلند شدو به سمتم اومد آرتای اتاق حقیرمو منور فرمودید بانو حقیر؟اتاق فول امکاناتتو چه طور دلت میاد اینطور بی ارزش کنی متن های عاشقانه طولانی برای همسر لبخند مردونه ای زد بعضی وقتا از اینهمه نزدیکی بهش واقعا میترسیدم حالا یا به خاطر هیکل و قیافه نسبتا خشنش بود یا به خاطر حرفای پسرا آرتای بیا بشین گفتی کارم داری میشه زودتر بگی؟بمونم شر میشه متن های عاشقانه طولانی جدید پوزخندی زد متن های عاشقانه طولانی از دامونو بهداد میترسی؟
اخمی کردم و یکم سینمو جلو دادم و قدمو راست کردم چرا باید از اونا بترسم خوشم نمیاد دعوا راه بیفته همین الانشم مهندس سخاوت منتظر اینه یه آتو ازم بگیره منو اخراج کنه آرتای مهندس سخاوت منظورت همون پاشاس؟حتما باز باهاش بحثت شده درسته؟ دستی به گوشه سرم کشیدمو تک خنده ای کردم که خودشم خندید با تعارفش به سمت یکی از مبل های چرم توی اتاقش رفتم و نشستم
متن های عاشقانه طولانی برای همسر هم روبه روم نشست
متن های عاشقانه طولانی برای همسر هم روبه روم نشست و یه پاشو روی اون یکی انداختو بهم لبخندی زد آرتای خوشحالم که روبه رومی بهتر نیست حرفتو بزنی؟ متن های عاشقانه طولانی زیبا تا این حد برای رفتن از اینجا عجله داری؟ فکر کنم دلیلشو بهت گفتم آرتای پوفی کشید یکم روی پاهاش خم شد و تکیشو از پشتی مبلش گرفت متن های عاشقانه طولانی جدید میخوام درباره موضوع مهمی باهات حر ف بزنم سراپا گوشم متن های عاشقانه طولانی یکم دست دست کرد انگار یکم دوبه شک بود و بین گفتن و نگفتن گیر کرده بود منم ترجیح میدادم فعال سکوت کنم تا خودش به حرف بیاد آرتای ببین شهرزاد اول از هرچیزی میخوام ازت بپرسم چه قدر منو میشناسی؟ یه تای ابروم بالا پرید زیاد نمیشناسم من یه ماهی میشه تو این شرکتم متن های عاشقانه طولانی برای عشقم ازم بدی دیدی؟
چی میخوایی بگی متن های عاشقانه طولانی جدید؟ متن های عاشقانه طولانی زیبا میخوام ازت بپرسم چه قدر به حرف بهداد و دامون اعتقاد داری؟ مگه اونا چی گفتن؟ متن های عاشقانه طولانی و زیبا کلافه دستی توی موهاش کشید من نمیفهمم اینهمه مقدمه چینی برای چیه خب بنال اصل موضوعو آرتای خودتو نزن به اون راه شهرزاد خودت خوب میدونی چیا گفتن منکه میدونم بهت گفتن من پسر خوبی نیستم و هزار چرندیات دیگه مشکوک یکم چشمامو ریز کردمو گفتم: اونوقت اینو از کجا میدونی؟ متن های عاشقانه طولانی غمگین واضحه...وقتی نمیخوان با من باشی پس حتما پشت سرم یه حرفایی زدن متن های عاشقانه طولانی برای عشقم من که بهت گفتم وقتم برای موندن در اینجا کوتاهه لطفا سریعتر اصل موضوعو بگو تا من برم متن های عاشقانه طولانی و زیبا نفس عمیقی کشیدو نفسشو با فوت بیرون داد از اینکه پسر روبه روم از گفتن چیزی که توی مغزش بود یکم هراس داشت