همسریابی آنلاین هلو - همسریابی


نگار همسریابی از چه سالی شروع به فعالیت نموده است؟

نگار همسریابی از سکوتم چشماشو باز کرد و به من یه نگاه انداخت.... نگار همسریابی... ..چرا آنا حرفی نمیزد انگار رفته بود... چشمامو باز کردمو...

نگار همسریابی از چه سالی شروع به فعالیت نموده است؟ - همسریابی


سایت نگار همسریابی

در حدی نیستی خفه شو و دهنتو ببند....نگار همسریابی جواب این کاراتو به موقع میدم اگه مردی خودت بیا و روبرو شو باهام.. ... همسریابی نگار سرشو بین دستاش گرفته بود. رفتم کنارش نشستم... حالش بد بود از همسریابی نگار ورود مواقع بود که باید آرومش کنم. نگار همسریابی.... حرفی نزد... آری گیان... هرچه کسکم...

همسریابی نگار برداشتو رو پشتی مبل گذاشت

همسریابی نگار برداشتو رو پشتی مبل گذاشت... آنا هامون بود گیان بن دل... میدونم آقایی یهویی چیشد... میدونی چی شد؟ ادامه داد...از دیروز همش پیام میده و منم بی توجه بهش جواب ندادم. تا امشب که وقتی نگاه گوشیم کردم میدونی چی نوشته بود...من نمیخوام بکشمت... نمیخوام زنده به گورت کنم...میخوام کاری کنم که بارها و بارها آرزوی مرگ کنی...

همسریابی نگار ورود تو پیاماش به تو خیلی اشاره کرده بود

همسریابی نگار ورود تو پیاماش به تو خیلی اشاره کرده بود... و اپلیکیشن همسریابی هلو اتفاقی که برات افتاده بود. با یاداوری اون خاطره لعنتی و امکان اینکه بازم تکرار بشه لرز عجیبی به بدنم رخنه کرد. دیدم با لایه ای اشک تار شد و یه کوله بار قدیمی بغض گلومو چنگ زد لبمو به دندون گرفتم و سرمو زیر انداختم. نگار همسریابی از سکوتم چشماشو باز کرد و به من یه نگاه انداخت.... نگار همسریابی... ..چرا آنا حرفی نمیزد انگار رفته بود... چشمامو باز کردمو...

صورتمو چرخوندم سمتی که نشسته بود... آنا سرش پایین بود قطره ای اشک از چشماش چکید... با یه لرزش خفیفی شونه هاش میلرزید. با دیدن این حرکت آنا رو به سمتش چرخیدمو درست نشستم. دوتا دستمو گذاشتم رو گونه هاش نگار همسریابی بالا کشیدم. آنا ببینمت چی شده خانمی نگام کن.. آنا نگام نکرد با این که همسریابی نگار بالا گرفتم نگاه صورتم نکرد خانمم چیشده. من چیزی گفتم...ببخشید...فداتشم کشیدمش تو بغلم چی شدی آنی. با صدای لرزون و گرفته ای گفت.

مطالب مشابه


آخرین مطالب