روبه روی من قرار گرفت و همان طور که نگاهش به چشمانم بود، خطاب به آن سه نفر دیگر پرسید: همسریابی یابی بهترین همسر جلو آمد تا جریان را برای او هم توضیح بدهد و من کلافه از سر جایم برخاستم و پس ازچیشده؟ چرا همتون دور همسر یابی بهترین همسر جمع شدید؟
سایت همسر یابی بهترین همسر سرجایم نشسته
برداشتن سایت همسریابی همسریابی بهترین همسر مورد علاقه ام گاهی به من نگاه کن سایت همسر یابی بهترین همسر سرجایم نشسته و مشغول خواندن آن شدم، همسریابی بهترین همسر توران با خشم و حیرتی وافر کیفش را بر روی تک صندلیاش قرار داد و گفت: خب... حالا قراره چی بشه؟ بازم با این راننده قراره بری و بیای؟ همان طور که خیره به خطوط کتاب بودم، به آرامی پاسخ دادم: نمیدونم...
اما مطمئن نیستم بعد از گفتن این جریان به سایت همسر یابی بهترین همسر، دیگه همچین چیزی ممکن باشه. مکث کوتاهی ایجاد شد و سپس باری دیگر صدای خشمناک همسریابی بهترین همسر در گوشهایم طنین انداخت: معلومه که نمیذاره، مگه از جون بچه اش سیر شده؟! همسر یابی بهترین همسر دستش را بر روی شانه ام گذاشت و با لحن آرامی گفت: فقط شکر که چیزیت نشده و صحیح و سالمی.
سپس خطاب به همسریابی بهترین همسر توران که دورم حلقه زده بودند، به آرامی ادامه داد: و بهتره دیگه این بحث رو ادامه ندیم، به نظرم این طوره بهتره. هر سهتایشان تایید کرده و پس از آنکه نفس های کلافه شان را از ریه هاشان به بیرون فرستادند، سرجاهایشان نشسته و مشغول گفت و گو با یکدیگر شدند، سایت همسریابی همسریابی بهترین همسر نیز نگاهم را از چهره هایشان گرفته و سرگرم خواندن ادامه ی رمانم گشتم: راستی... رابطه ات با همسر یابی بهترین همسر بهتر شد؟
همسریابی بهترین همسر جدید اجازه ای بگیرند
گوشه ای بی پروایم بی آنکه از همسریابی بهترین همسر جدید اجازه ای بگیرند، به شنیدن مکالمه ی همسریابی بهترین همسر جدید ادامه دادند. همسر یابی بهترین همسر با لحن صدای گرفته ای گفت: خب... فکر نمیکنم این بحث به جایی برسه. سوگند از این کلام همسریابی بهترین همسر اظهار ناراحتی نموده و گفت: اخه چرا؟ ببینم... قصد ندارین آشتی کنین؟ و شنیدم که همسریابی بهترین همسر با خشم و عصبانیت غرید: به نظر میرسه اون نمیخواد! بعد از اون بحثی که کردیم و حرفایی که به سایت جدید همسریابی بهترین همسر زد، منتظرم بیاد و عذر خواهی کنه اما خبری ازش نیست!