همسریابی آنلاین هلو - همسر


همسرشیدایی چیست؟

همسر همسریابی شیدایی خودت به همسریابی شیدایی کرمان نگاه کن میفهمی بچه ها همشون توی آشپزخونه جمع شده بودن تا کارای تزئین و اینا رو آماده کنن که حواسشون اومد

همسرشیدایی چیست؟ - همسر


همسرشیدایی با تصویر

دهن کجی بهش کردم که هیچی نگفت. همسر شیدایی آروم گفت: کیک و چیکارکنم؟ کیک اصلی رو ازش گرفتم و گفتم بیا بریم فعلا اینارو بزار توی یخچال با همسر شیدایی رفتیم توی آشپزخونه. در یخچال و با پاش باز کرد که یهو پوکید از خنده کیک و گذاشتم روی اپن.

خودمم خندم گرفته بود دستم و زدم به کمرم که همسر همسریابی شیدایی اومد توی آشپزخونه و گفت: چتونه شما دوتا؟ با خنده اشاره ای کردم به یخچال و گفتم: همسر همسریابی شیدایی خودت به همسریابی شیدایی کرمان نگاه کن میفهمی بچه ها همشون توی آشپزخونه جمع شده بودن تا کارای تزئین و اینا رو آماده کنن که حواسشون اومد سمت ما همسر یابی شیدایی تبریز رفت سمت همسریابی شیدایی اهواز و با دیدن همسر یابی شیدایی جدید خودشم خندش گرفته بود ولی لباشو توی هم جمع کرد و اون لنگه جوراب و زیر شلواری که توی همسریابی شیدایی کرمان بود و برداشت بچه ها از خنده پوکیده بودن رو به ممد گفت: ممد زیر شلواری و لنگه جورابت توی همسر یابی موقت شیدایی بودش آتوسا با خنده گفت: آخه جای اینا مگه اینجاس؟ نیکا: همینو بگو همسر یابی شیدایی تبریز سرشو خاروند و گفت: ممد گفت اینار و بزار اونور دیگه نگفت کجای اونور فقط دستش به سوی همسریابی شیدایی اهواز رفته بود خب منم گذاشتم توی همسر یابی شیدایی جدید نباید میذاشتم؟

همه به قیافه ی همسر همسریابی شیدایی خندیدیم

همه به قیافه ی همسر همسریابی شیدایی خندیدیم. با بچه ها وایسادیم خونه رو تمیز کردن. رفتم روی چارپایه و همونطور که داشتم ریسه ها رو میزدم به سقف واسه ی خودم میخوندم و میرقصیدم نانای نای نای نانای یهو نزدیک بود بیوفتم که یکی از پشت منو گرفت با تعجب برگشتم سمتش که دیدم ارسلان. خودش از چارپایه اومد بالا که صاف وایسادم، با آرامش خاصی ریسه ها رو از دستم گرفت و گفت: مراقب خودت باشه وگرنه الان میوفتادی کتلت میشدی دیگه هم نمیشد تورو جمع کرد منم کتلت له شده دوست ندارم دهنم عین ماهی باز و بسته میشد ولی حیف رو چارپایهایم ریسک بزرگی میشه اگه بخوام برگردم و بزنم توی سرش همسر شیدایی میذاشت و منم چسب میزدم. مثلا میشد سایت همسرشیدایی  منو مثل دیانا دوست داشت که الان مثل این عاشقا کارمون و انجام بدیم؟ یهو با این فکر که سایت همسرشیدایی و دیانا صد در صد یه روزی با هم رل میزنن ناخودآگاه آهی از دهنم خارج شد.

سایت همسرشیدایی سرشو آورد نزدیک

سایت همسرشیدایی سرشو آورد نزدیک و گفت: به چی فکر میکنی؟ زیر لب گفتم: هیچی از حضورش کنارم موقع تزئین کردن، یه طوری شده بودم کارمون که تموم شد همسر شیدایی اومد پایین و خواستم بیام پایین که بغلم کرد و آوردم پایین و تا خواستم چیزی بگم که با خنده گفت: دست و پا چلفتی هستی گفتم الان میوفتی با حرص مشتی زدم به بازوش و برگشتم تا برم بادکنکارو باد کنم که دیدم نیکا و همسر یابی شیدایی تبریز دارن با شیطنت نگاهم میکنن با تعجب گفتم: چتونه؟

مطالب مشابه


آخرین مطالب