گفت برای هر کسی همسرش بهترین راه حل میتونه باشه، همسریابی adnhdd می گفت هر معادله ی سخت و پیچیده ای حتی اگه با تمام راه حل های مشکل ریاضی بازم به در بسته بخوره با عشق راحت حل میشه.حالا دارم به حرفاش می رسم. تئوریه جالبیه.برای من تو خود جوابی. خنده ی کوتاهی کرد و گفت: نه، جواب جلوم واستاده ولی نمره رو به جواب درست نمیدن.تا همسریابی هلو بخوام به تو برسم جواب رو گم کردی. .. عمرم تموم شده.میدونی که راه حل هم باید استاندارد باشه تا جواب قبول بشه.
تا منو با اقلیدس و فیثاغورس و بزرگای ریاضی درگیر نکردی پاشو بریم که چیزی نمونده سر از بدنت جدا شه.من ولی بازم میگم، جوابت رو گم کردی، شایدم مجهولت رو پیدا نکردی که بخوای جوابی براش داشته باشی. دیگه طاقت ندارم بخاطر 01دقیقه دیر کردن چند روز نبینمت. لبخندی زدم و از جا بلند شدم. وقتی به خونه رسیدم همسریابی توران تو پذیرایی منتظرم نشسته بود.
با همسریابی شیدایی رشت، استان گیلان ناهار خوردی؟
سالم کردم و به سمت راه پله راه افتادم. که مامان گفت: هستی ناهار نمی خوری؟ گرسنه نیستم. گرسنه نیستی یا با همسریابی شیدایی رشت، استان گیلان ناهار خوردی؟ به سمت مامان برگشتم و گفتم: مگه کسی خونه نیست؟ نه، میثاق با همسریابی adnhdd رفته خرید، سینا هم با همسریابی هلو رفته بیرون. نگفتی ناهار خوردی ؟ نه، چیزی نخوردم. به اتاقم رفتم و بعد از تعویض لباس، دست و صورتم رو شستم و به آشپزخونه رفتم.عطر قرمه سبزی فضای آشپزخونه خوبه، چون منم منتظر موندم که با تو غذا بخورم.
سایت شیدایی هلو حسابی اشتهام باز شد
برو لباستو عوض کن که میخوام میز رو بچینم. رو پر کرده بود.با استشمام عطر غذای مورد سایت شیدایی هلو حسابی اشتهام باز شد و احساس گرسنگی صبر و قرار رو ازم گرفت و با ولع خاصی به سمت غذا هجوم بردم. همسریابی توران با تعجب نگاهی به من کرد و با خنده گفت: اگه نمی کشوندمت اینجا حتما از گرسنگی تلف می شدی. تو که انقدر گرسنه ت بود چرا ناز می کردی؟ گرسنه نبودم، عطر قرمه سبزی ت مستم فرهاد هم قرمه سبزی دوست داره؟ یه خرده فکر کردم و بعد گفتم: نمی دونم، تا حاال ازش نپرسیدم. اگه دوست داشته باشه بلدی براش درست کنی؟ واسه همین همش اصرار می کردم که یه خرده پخت و پز یاد بگیری.همسریابی هلو همه اصرار می کردم اما هیچ وقت فکر من نیمرو رو نسوزونم قرمه سبزی پیشکش. کردم انقدر زود بخوای ازم جداشی. قرار نیست جداشم. با انتخاب تو معلوم نیست بعد از این بتونیم با هم مهربون باشیم هستی. منظورتون چیه؟
منظورم اینه که همسریابی توران واسه خانواده ش پیغام فرستاده که انتخابش تویی و وقتی برگرده میخواد با تو زندگی کنه. اما اون گفته که نظر تورو جلب می کنه.همسریابی adnhdd داره هستی، بی عقلی نکن، هیچکس مثل سایت شیدایی هلو نمیتونه تو روبیخود پیغام فرستاده. خوشبخت کنه، از فرهاد دل بکن. نمیتونم مامان.تو به من قول داده بودی که پشتم باشی، تو قول محرمیت منو فرهاد رو دادی، قرار نبود حرفی از همسریابی هلو باشه. قول دادم اما از نظر من فرهاد صالحیت خوشبخت کردن تو رو نداره. ولی از نظر من فرهاد تنها کسیه که میتونم بهش تکیه کنم. تو چی از همسریابی adnhdd میخوای که نداره؟ جوش آورده بودم، دلم نمی خواست فرهاد با آدمی مثل شاهرخ مقایسه بشه.صدام بلند شده بود و گفتم: اون همه چی داره، اصال اون شاهزاده ولی من نمیخوام ملکه ی این آدم بشم.چرا درکم نمی کنی مامان من همسریابی شیدایی رشت، استان گیلان رو دوست دارم. من به شاهرخ هیچ حسی ندارم.چطور انتظار دارید