
-آره کجای دنیا دیدی این عجایب دهگانه رو؟!
امیرحسین داشت با همان اخم های غلیظ به سایت همسریابی بهترین همسر گزینی نگاه میکرد که دختر اکراد در حینی که به ساعتش نگاه میکرد، نزدیک شد.
-فکر کنم یه ساعتی معطلیم تا پرواز خیلی مونده. مقتدری و همسریابی بهترین همسر توران هم آمدند.
سایت همسریابی بهترین همسر گزینی کمی عقب رفت
سایت همسریابی بهترین همسر گزینی کمی عقب رفت تا از دید امیرحسین مخفی بماند و بهترین همسریابی بهترین همسر جدید ورود اما دست بردار نبود و مدام نگاهش کشیده میشد به چشمان سایت همسریابی بهترین همسر گزینی که سعی داشت از زیر نگاه های سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر بگریزد.
بهترین همسریابی بهترین همسر جدید ورود داشت غر میزد:
-انگار طلب باباش رو میخواست مرتیکه. مقتدری دست همسریابی بهترین همسر 29 را کشید.
همیشه نباید حکم شاخه های پوسیده رو برای درخت جاری کرد بحث با جمله ی آخر سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر خاتمه یافت.
به استثنای همسریابی بهترین همسر توران که دسته ی کیف تبلت سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 را روی دوشش جابه جا کرد و هنوز داشت غر میزد بابت رفتار تند مسئول باجه و مقتدری هم کیف پول و مدارک را گذاشت داخل جیب کوله و نگاهی به همسریابی بهترین همسر هلو انداخت.
-خسته شدی نه؟
همسریابی بهترین همسر هلو چیزی نگفت
همسریابی بهترین همسر هلو چیزی نگفت و فقط لبخند زد. همسریابی بهترین همسر توران و مقتدری جلوتر رفتند و دختر اکراد و همسریابی بهترین همسر هلو هم دوش به دوش سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 شدند. همسریابی بهترین همسر 29 داشت پا تند میکرد که دختر اکراد دستش را گرفت و در حینی که قدم میزد زیر گوشش مثالً پچ پچ کرد: -اینقدر با این میالده نپر، سرش به تنش نمیارزه! این رو هفته ی پیش بهت گفتم! امیرحسین قدم هایش سست شد. میالد، همسریابی بهترین همسرگزینی، هفته ی پیش؟ مگر دختر اکراد و همسریابی بهترین همسرگزینی چند وقت است که آشنا شده اند؟! میالد با همسریابی بهترین همسرگزینی پریده؟ اینجا چه خبر است؟ چه خبر است؟! گوشت دهانش را گاز گرفت و دندان هایش را به هم سابید و باالخره خودش را راضی کرد که بگوید: -از کی باهم آشنا شدید؟ دختر اکراد که هنوز داشت زیر گوش همسریابی بهترین همسرگزینی پچ پچ میکرد سرش برگشت به سمت امیرحسین: -یه ماهی هست. امیرحسین بابت این جواب های کوتاه عصبی شد و باز پرسید: -چطوری؟