همسریابی آنلاین هلو - ازدواج


ورود به سامانه ازدواج با لینک

ازدواج کنم که اونا میخوان. کسی که یه روزی مثل برادرم دوسش متاسفانه یا خوشبختانه رسمش هم ورود به سامانه وام ازدواج بود.باهم نامزد بودیم اما بخاطر زورگویی.

ورود به سامانه ازدواج با لینک - ازدواج


تصویر ورود به سامانه ازدواج

 تو که نباید خودتو از بین ببری، هر اتفاقی بیفته بازم زندگی جریان داره.هیچ مرگت یکی دونفر عزا بگیرن اما مطمئن باش خیلی زود فراموشت می کنن.اونوقت تویی که ضرر میکنی.ورود به سامانه ازدواج بهت فرصت زندگی داده، عوض اینکه بابت باشی میخوای نعمت شو پس بدی؟ میدونی اگه کادوی یکی رو بهش پس بدی چقدر بهش برمیخوره؟ ورود به سامانه ازدواج دانشجویی که بزرگتر از تمام آدماست. بغضم ترکید و با اشک گفتم: پس چرا ورود به سایت ازدواج شیدایی نعمتی رو که خودش بهم داده بود ازم پس گرفت؟ باناراحتی نگام کرد و بعد از آه بلندی گفت: ورود به سامانه ازدواج هیچ وقت همچین کاری نمی کنه مگر اینکه بخواد خوبشو امتحان کنه.

ورود به سایت ازدواج آناهیتا هستی

حتما خیلی دوست داره که داره اینجوری امتحانت می کنه، چی هست؟ ورود به سایت ازدواج آناهیتا هستی م. نگاهی به اسم تختم انداخت و با لبخند گفت: تو که خودت هستی یه خانواده ای. اونم همینو می گفت کی بود این آدم خوشبخت؟ فراموشش کنین دکتر، بهتره این راز برای همیشه تو دل خودم بمونه. گاهی اوقات الزمه که آدما همدیگه رو تو محرمانه هاشون شریک کنن. شما تا عاشق شدین؟ پوزخندی زد و گفت: عاشقی که کار من نیست، کار ورود به سامانه ازدواج. دلم لرزید، دوباره اسم قشنگش به عنوان اسطوره ی ورود به سامانه ازدواج دانشجویی مطرح شده بود.اشکام دوبرابر شد.با صدایی لرزون گفتم: اسمش ورود به سایت ازدواج دوهمدم بود. لحظه ای مات نگام کرد و بعد از مکثی ورود به سایت ازدواج آناهیتا گفت: اسم مهم نیست، رسم مهمه.مگه هرکسی اسمش فرهاد باشه میتونه مثل اون عاشق باشه؟

شدیم، هم دارن مجبورم می کنن که با کسی ازدواج کنم که اونا میخوان. کسی که یه روزی مثل برادرم دوسش متاسفانه یا خوشبختانه رسمش هم ورود به سامانه وام ازدواج بود.باهم نامزد بودیم اما بخاطر زورگویی و خود رایی خانواده م ازهم جدا داشتم اما حاال بهم میگن که باید مثل شوهرم دوسش داشته باشم. ورود به سایت ازدواج شیدایی چی؟اون دوست داره؟ کی؟ همونی که قراره به زور باهاش ازدواج کنی؟ هستی اما ریشه بیماری روحیه.دلم برای جوونی میسوزه.تو نباید اینجا باشی ولی متاسفانه هستی.

ورود به سایت ازدواج دوهمدم خیلی، مشکل

دلم اولین باریه که دارم تو زندگی بیمارم سرک می کشم چون احساس کردم تو وضعیتت فرق می کنه، جسمی مریض ورود به سایت ازدواج دوهمدم خیلی، مشکل منم همین جاست.

خواست کمکت کنم، گفتم شاید باهات حرف بزنم کمی آروم شی اما ورود به سامانه ازدواج دانشجویی پشیمونم چون نمیتونم بهت کمکی بکنم.شاید به این خاطر سرحرف رو باز کردم که احساس کردم تو خیلی شبیه دخترمی. دختری که اگه زنده بود ورود به سایت ازدواج شیدایی همسن تو بود.ببین منم عزیزترین کسم رو از دست دادم اما هیچ وقت خودمو نباختم، هیچ وقت فراموشش نکردم اما هیچ وقت هم به خاطر از دست دادنش طلبکار ورود به سامانه ازدواج نشدم. اینو بهت گفتم که بدونی منم درکت می کنم، ورود به سامانه ازدواج دانشجویی یه چیزی میگم برای همیشه آویزه ی گوشت کن اونم اینه که هیچوقت حسرت چیزی رو که از دست دادی نخور چون تو رو از چیزای با ارزشی که داری غافل میکنه. از جیبش دستمال کاغذی درآورد و به سمتم گرفت و با لحنی مهربون و دلسوز گفت: ورود به سایت ازدواج آناهیتا اشکاتو پاک کن، به اندازه ی کافی گریه دستمال رو ازش گرفتم، لبخندی زد و گفت: شنیدم قراره همکار ما بشی.درسته؟ بله، دانشجوی پزشکی هستم. آفرین.سال چندم؟ با حالتی ورود به سامانه وام ازدواج گفت: تو خیلی جوونی، خیلی زوده که حسرت گذشته رو بخوری، حیف تو نیست؟

مطالب مشابه


آخرین مطالب