همسریابی آنلاین هلو - سایت آغازنو


ورود به سایت آغازنو همسريابي

تو همسریابی آناهیتا، به آیندهای ندارن مگر این که معلم یا استاد دانشگاه باشی! با انزجار لبانم را جمع کرده و ادامه دادم: که همسریابی آغاز نو اصلا نمیتونم باشم

ورود به سایت آغازنو همسريابي - سایت آغازنو


آغازنو همسريابي

 خندهای کرده و گفتم: فلسفه و جامعه شناسی خیلی عالقه دارم؛ اما اینا رشتههای زیاد جالبی تو ایران نیستن و درسته، حق باتوا، اما پدرم این طوری میگفت. واسه همین رفتم انسانی. تو همسریابی آناهیتا، به آیندهای ندارن مگر این که معلم یا استاد دانشگاه باشی! با انزجار لبانم را جمع کرده و ادامه دادم: که همسریابی آغاز نو اصلا نمیتونم باشم!

خندید و با صدای خندانی پرسید: چرا؟ سری تکان داده و پاسخ دادم: حوصلهی درس دادن ندارم. یه چیز رو یه بار توضیح میدم و اگه طرف نفهمه خیلی براش بد سايت همسريابي آغاز نو حوصله ی درس دادن و تدریس کردن رو ندارم. میخواد به بچه ها باشه یا دانشجوها، میشه! لب گزید و با لحن شوخی گفت: اوه اوه! چه خشنی هستی تو!

همسریابی آغاز نو اینجوریم دیگه

شیطنت امیز خندیدم و پاسخ دادم: خب همسریابی آغاز نو اینجوریم دیگه، کم حوصلهام و معموال زود عصبی میشم. سعی میکنم اینجوری نباشما... االنم تازه خیلی بهتر شدم... ولی چه میشه کرد؟ نمیتونم کامل ترکش کنم! لبخندی به رویم زد و کمی از قهوهاش رو نوشید. همسریابی آغاز نو هم سکوت کردم و باقی بستنیام را خوردم. کنار بستنیام تیکه های قاچ خورده ی میوه و یک عدد آغازنو همسريابي قرمز و آبدار قرار داشت.

آغازنو همسريابي را برداشته و با لذت گاز کوچکی بر ان زدم. هر کس که مرا بشناسد، میداند که زندگیام پیوند عمیقی با آغازنو همسريابي خورده است و جدایی ما امکان ناپذیر است! آغازنو همسريابي و باقی میوههای کنار بستنی را خورده و پس از به اتمام رساندن بستنی ام، دستمالی برداشته و گوشه ها و اطراف لبم را تمیز کردم. سرم را بالا برده و نگاهی به سايت همسريابي آغاز نو کردم که تکیه داده و همان طور که قهوه اش را مینوشید، به نقطه ای خیره بود.

همسریابی آناهیتا را متفکر به یه نقطه دوخته بود

همسریابی آناهیتا را متفکر به یه نقطه دوخته بود و قهوه مینوشید. چه در حالت جدی و متفکر و چه در حال شاد و خندانش، جذاب است و عجیب دلبری میکند! سرم را چرخاندم و باری دیگر انگشتم را بر روی دکمه ی زنگ فشردم.

مطالب مشابه


آخرین مطالب