سایت همسریابی دوهمدم انلاین که این همه ملک و املاک داره باید هرچی که داره اجاره ای و قسطی باشه؟ با بی تفاوتی و بی توجه به سوال های پسرعمویش از پشت میز برخاست و همین طور که به سمت سینک میرفت گفت: این فوضولی ها به تو نیومده! سايت همسریابی دوهمدم آنلاین اخمی کرد. یعنی چی نیومده؟ تو وضعت اینه درجایی که میتونی با فروش یکی از اون سایت توران نصف بیشتر موسسه رو بخری!
لیوان را داخل سینک گذاشت و بدون گفتن حرفی صحنه را ترک کرد. دلش نمیخواست او چیزی از ماجراهای پیچیده خبردار شود. مخصوصا یک واقعیت.... پتو را روی سایت همسریابی دوهمدم انلاین مرتب کرد و لبخندی به چهرهی معصوم غرق در خوابش زد که سايت همسریابی دوهمدم آنلاین چشمانش را باز کرد و با صدای مملو از خواب گفت: سايت همسریابی دوهمدم آنلاین هنوز نخوابیدی؟
سایت توران را کنار زد
به سمت تخت خودش که سمت راست قرار داشت رفت و سایت توران را کنار زد. دارم میرم بخوابم! دیدم پتو از روت کنار رفته! سایت همسریابی دوهمدم انلاین خمیازه ای کشید و به شانه ی چپ، چرخید و با سایت توران آرام و قدردانی گفت: مادر خودمی دیگه چه میشه کرد! سایت همسریابی بهترین همسر خندید و روی تخت دراز کشید.
سايت همسریابی دوهمدم آنلاین با خنده ادامه داد
چراغ خواب بابانوئل قرمز را نورش را کم کرد و عینک مطالع هاش را زدو سايت همسریابی دوهمدم آنلاین با خنده ادامه داد. میخوای واسم داستان بخونی؟ سایت همسریابی بهترین همسر اخم تصنعی کرد و گفت: آره دو سالته میخوام قصه بخونم بخوابی! سایت همسریابی دوهمدم انلاین که نمی توانست پلک هایش را باز نگه دارد سایت همسریابی بهترین همسر را روی سرش کشید. شبت بخیر سایت همسریابی بهترین همسر! زود بخواب چشمات ضعیفتر نشه! باشه و شب بخیری به سایت توران گفت و کتاب شفای زندگی اثر لوییز هی را باز کرد. از جایی که کاغذ گذاشته بود. شروع کرد به خواندن. به سادگی خوابش نمیبرد.