همسریابی آنلاین هلو - همسریابی


ورود به سایت همسریابی سارا چگونه است؟

همسریابی سارا تلگرام مثل اینکه صورتش را شسته بود روی صندلی نشست نان ها را توی سبد گذاشتم و گفتم: ورود به سایت همسریابی سارا ؟ نگاهم کرد

ورود به سایت همسریابی سارا چگونه است؟ - همسریابی


ورود به سایت همسریابی سارا

نگاهم کرد و لبخند دلنشینی زد. ورود به سایت همسریابی سارا بپرس، کمی معذب بودم اما دیگر مهم نبود.. . موهایم که پخش و پال روی صورتم ریخته بود را جمع کردم، تو سیگار میکشی ؟ دهانش باز ماند، جا خورده بود آهسته پرسید لباسم بوی سیگار میداد ؟

پس سایت همسریابی سوزان چی ؟

سرم را تکان دادم نه پس سایت همسریابی سوزان چی ؟ لبم را تر کردم و گفتم: اولین بار که سرزده اومدم ورود به سایت همسریابی سارا اتاقت بوی سیگار میداد لبخند آرامی زدم و در حالی که نگاهش میکردم گفتم: چرا می کشی ؟ همیشه نمی کشم فقط مواقعی که فکرم مشغوله دستانش را زیر سرش گذاشت و سرش ورود به سایت همسریابی ساران امد، دستم را روی چشمانم گذاشتم چشمانم بسته بود صدای آهسته اش را شنیدم که گفت: دلم نمی خواست بفهمی چرا؟

شانه هایم را گرفت و مرا چرخاند. موهایم را از صورتم کنار زد و گفت: چون نمی خواستم فکر کنی سیگاری ام من همچین فکری نمی کردم چشمان عسل رنگش توی نور کم اتاق هنوز هم زیبا بود... حتی یکبار هم لباسات بو نمی داد، من تا به حال دستت سیگار ندیدم پس چرا باید فکر کنم سیگاری هستی ؟ هردو می خندیدم سایت همسریابی سوزان سردم شده بود، زانوانم را توی شکمم جمع کردم صدای تنظیم دمای اسپیلت را شنیدم، دست گرمی روی بازوی یخ کرده ام نشست تشک تخت کنارم تکان خورد و رو تختی روی تنم کشیده شد تنم کم کم گرم شد و به خواب رفتم و وقت ی برای بار دوم بیدار شدم.

ورود به سایت همسریابی ساران نه صبح را نشانم داد

ورود به سایت همسریابی ساران نه صبح را نشانم داد ورود به سایت همسریابی سارا کف دستش را زیر صورتش گذاشته و خواب بود دست و رویم را شستم و به آشپزخانه رفتم چای دم کردم و همانجا روی کانتر بساط صبحانه را چیدم فنجان های خالی را گذاشتم و آمدم چرخ بخورم نان ها را از مایکروویو بردارم که غافلگیرم کرد.

صبح به خیر خندیدم و گفتم: صبح تو هم به خیر زود بیدار شدی خندید و گفت: آخه تو اینجایی پوستش نم دار بود همسریابی سارا تلگرام مثل اینکه صورتش را شسته بود روی صندلی نشست نان ها را توی سبد گذاشتم و گفتم: ورود به سایت همسریابی سارا ؟ نگاهم کرد و من گفتم: من باید موهامو برس بکشم.. . نگذاشت جمله ام را کامل کنم و گفت: از برس من استفاده کن سرم را کج کردم و گفتم عیبی نداره؟

تکه نانی که دستش بود را زمین گذاشت، و گفت: همسریابی سارا تلگرام معلومه که عیبی نداره ورود به سایت همسریابی ساران لبخند آرامی زدم و گفتم: ممنون به اتاقش رفتم موهایم را برس کشیدم و بعد با دقت موهای جا مانده در برس را بیرون کشیدم و چون می دانستم از موهایم خوشش میاید با بدجنسی موهایم را باز گذاشتم و به آشپزخانه بازگشتم رو به رویش نشستم و گفتم: ناهار چ ی دوست داری بپزم؟

همراه خنده اش لقمه اش را فرو داد و گفت: راستشو بگم یا تعارف کنم ؟! کمی به جلو خم شدم و گفتم: من و تو مگه تعارف داریم ؟ گوشه لبش ورود به سایت همسریابی ساران رفت، قوری چای را برداشت اول فنجان من و بعد فنجان خودش را پر کرد وقت ی تو برای استفاده از سایت همسریابی خاتون من اجازه میگیری حتما تعارف داریم

مطالب مشابه


آخرین مطالب