رفتم تو اتاق کناری.در چمدونو باز کردم و با دقت ورود به سایت طوبی با ارسال پیامک به لباسایی که صفحه ورود به سایت همسریابی طوبی گذاشته بود کردم. یا حتی لباس زیرم گذاشته... ای ورود اعضا به سایت همسریابی طوبی شیطون تاب و شلوارک بودن همه شون جز یه تونیک و شلوار.. به ناچار یه تاب شلوارک مشکی پوشیدم از خودم خجالت میکشیدم اما دوست داشتم یه جور دل شکسته و افسرده ورود به سایت همسریابی طوبی رو به دست بیارم....
موهامو باز کردم رو شونه ام رفتم جلو آینه. یه رژ قرمز. خط چشم.مداد ریمل رژ گونه وفقط یکم کرم پودر. لاک قرمزمو زدم رو ناخنم. انقدر از این وسایل استفاده نمیکنم که احتمالا فاسد شدن. صندلامم که آری واسم گذاشته بود پام کردمو. بعد جمع کردن وسایل یه ورود به سایت همسریابی طوبی به خودم کردم. عالی شده بودم. ...
وا چه خود شیفته شدم من... رفتم پایین و شروع کردم به شستن ظرفا. یکم که گذشت ظرفا هم تموم شدن. یه سیب زمینی برداشتم و شروع کردم خلال کردنش... یه کم که گذشت صدای پا میومد که از پله ها میومد پایین. صدرصد آریاست یهویی دلم ریخت کاش..کاش این جوری با خودم نمیکردم. صدای ورود به سایت همسریابی طوبی اومد....
صفحه ورود به سایت همسریابی طوبی.... خانمم... کجایی...
صفحه ورود به سایت همسریابی طوبی.... خانمم... کجایی... چه بویی راه انداختی.. انگار به من رسید از لحن حرف زدنش فهمیدم استرس تمام وجودمو گرفت... یا ... پا شدمو بدون اینکه نگاه ورود به سایت همسریابی طوبی کنم گفتم جانم.... و رفتم سمت سینک... دلم چایی میخواد.
من فدای دلت بشم. بشین الان میریزم. نشست رو صندلی اما سنگینی نگاهشو حس کردم. چایی رو ریختم و رفتم سمت میز و هنوز چشم توچشم نشده بودم باهاش. نشتم و چایی رو بر داشتم و نگاهش کردم یه لبخند مهربون از سر رضایت زد وتو چشمای طوسیش تحسین موج میزد.
جانم صفحه ورود به سایت همسریابی طوبی.
جانم صفحه ورود به سایت همسریابی طوبی. تو محشری.زیباییت و جذابیتتو دوست دارم. ممنون که بخاطر من این کارو کردی. خواهش میکنم. ورود اعضا به سایت همسریابی طوبی