سبدی که همسريابي اغاز نو ورود به آماده کرده بود و گرفتم و صورت بوسیدم و رفتم سمت در ورود به پنل کاربری همسریابی آغاز نو چادرشو کشید سرشو و گفت نیم ساعته نشسته تو ماشین! بند کفشمو بستم و گفتم تقصیر خودشه من گفتم نره ورود به همسریابی اغاز نو کارمون طول میشکه! خیلی خب برو دیگه! چشم ! از در سالن اومدیم ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو تند تند پشت سرم اومد و آروم گفت حواست باشه
سايت همسريابي اغاز نو ورود به عقدین ها!
سايت همسريابي اغاز نو ورود به عقدین ها! اوف باز شروع شد ورود به همسریابی اغاز نود عقدیم یعنی شوهرمه! ورود به همسریابی اغاز نو اخم کرد و گفت دختر بار آوردم اون پسره هم نخواد توی ورپریده کاری می کنی خنده ام گرفت همسريابي اغاز نو ورود به سخت نگیر چند وقت دیگه عروسی می کنیم دیگه! ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو نزدیک بود بزنه لهم کنه که تقریبا فرار کردم وسط راه خوردم به سايت همسريابي اغاز نو ورود به که نزدیک بود دوتایی پخش زمین شیم هوی چته! زبونش خوب راه افتاده بود ولی پاش هنوز یه خورده لنگ می زد کلاه فدورا قهوه ای گذاشته بود و یه عصای قهوه ای چوبی هم دستش بود سر عصا کنده کاری بود و شبیه سر عقاب بود همچین خلی بود این یعنی به این می ن خلاقت حتی از چلاق بودنش هم به نفع خودش استفاده کرده بود نگاهی بهش کردم و گفتم باز کجا بودی؟
نگاهی به ورود به همسریابی اغاز نو انداخت
نیم نگاهی به ورود به همسریابی اغاز نو انداخت و با یه دست لبه کتشو گرفت و گفت این عصا جادوییه؟ باور کن! وآوردشبالاوتوهواتابشدادوگفت امروز یه دختره بهم گفت شبیه یه جنتلمن انگلیسی هستم! نیش باز شد و گفت چیزی هم کمتر نداری! همسريابي اغاز نو ورود به ابروهاشو بالا انداخت و یه خورده خم شد مسخره دلقک این آدم بشو نبود چشمامو ریز کردم و گفتم فکر کردم آدم شدی! ای ورود به همسریابی اغاز نو به من چه دخترا به من گیر می دن! و نگاهی به عصاش کرد و گفت ولی لاکردار خوب چیزیه! صدای بوق ماشین که دوباره اومد ورود به پنل کاربری همسریابی آغاز نو هولم داد و گفت برو دیگه! اهه شازده پسرت راهو بسته! خوبه خوبه بهونه نیار بیا تو ورود به پنل کاربری همسریابی آغاز نو سرپا واینسا! ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو بازم برام ابرو بالا انداخت و منم براش دهن کجی کردم و گفتم بچه ننه!