وقتی از ثبت نام سایت همسریابی شیدایی کردیم و برگشتیم خونه اینا، رفت پیش و با هم پچ پچ کردن منم خودم پرت کردم تو اتاق اونجا راحت خندید و گفت دقت کردی ثبت نام سایت همسریابی هلو چه شاهکاریه؟ با بیچارگی نشستم روی تخت ثبت نام سایت همسر یابی و گفتم واقعا اصلا فکر میکنه قبل از حرف زدنش به دقیقه نرسیده
ثبت نام سایت همسریابی هلو و پشت سرش لنگ لنگون اومدن
ثبت نام سایت همسریابی هلو و پشت سرش لنگ لنگون اومدن تو اتاق وای الان وقت فرار بود ثبت نام سایت همسریابی همسان گزینی با چشمای گرد شده گفت راسته؟ من تو عمرم اینقدر خجالتی نبودم فکر کنم اون شب به اندازه تمام عمرم عرق ریختم ثبت نام در سایت همسریابی همدم با بدجنسی گفت پس بالاخره وا داد ثبت نام سایت همسر یابی عصبی گفت همه تون می دونستین! و و با هم گفتن تو خنگی که نفهمیدی! البته ثبت نام سایت همسریابی یه خورده تاخیر داشت بعدم به هم نگاه کردن و خندیدن ثبت نام در سایت همسریابی همدم ولو شد روی صندلی و گفت ولی به جان خودم اصلا نشون نمی داد به ثبت نام سایت همسریابی همسان گزینی که من دیگه طاقت نیاوردم و داد زدم یه کلمه دیگه در این باره حرف بزنین جیغ می کشم سه تایشون اول به هم نگاه کردن و بعدم زدن زیر خنده تو ما رو باش اینا فک و فامیله ما داریم
ثبت نام سایت همسریابی یه خورده غیرتی بشه
بجای اینکه ثبت نام سایت همسریابی یه خورده غیرتی بشه و یک نفس کشی چیزی یه چک بزنه زیر گوش ثبت نام در سایت همسریابی لااقل نشسته با این دوتا هر و کر می کنه تا موقع شام از اتاق ثبت نام در سایت همسریابی نیامدم شکر سر و کله ثبت نام سایت همسریابی هم پیدا نشد ولی این سه تا کاری کردن که دیگه اشک من در اومد با گریه به ثبت نام سایت همسریابی شیدایی که سر دسته دلقک بازی اونا شده بود توپیدم خیلی مسخره ای با دیدن گریه من گفت ای ثبت نام سایت همسر یابی تو که از این اخلاقا نداشتی وسط گریه بهشش توپیدم تو یکی دیگه حرف نزن اگه دیگه باهات بستکتبال بازی کردم ای ثبت نام سایت همسر یابی دستشو گذاشت روی شونه ام بچه ها بسه دیگه نمی بینین ناراحت شده! ولی طبق اصول بدشانسی که نمی دونم چرا همه ش همون روز به من رو آورده بود