
آسمان نالید و خیلی آهسته و محتاطانه گفت: -خب پس چی کار کنیم؟
بدبخت میشیم آقای عکس عاشقانه متن دار دونفره
اونم تو خونه ی مردم. اگه بیدار بشن و ببینن اومدیم توی خونه شون، بدبخت میشیم آقای عکس عاشقانه متن دار دونفره. عکس عاشقانه متن دار فکر کرد بیراه هم نمیگوید و بعد زیر لب زمزمه کرد: -این وقت شب چرا در خونه شون چهار تاق باز بود؟ بعد هم همانطور که چشمش به پنجره های بسته و چراغ های خاموش داخل بود، آرام رفت سمت پلکان و آسمان با احتیاط پشت سرش میرفت.
همه جا زیادی تاریک و ساکت بود و این بیشتر میترساندشان. در باز و این خانه ی عجیب و اینکه حتی سر و صداهایشان و صدای بلند بسته شدن درب حیاط کسی را بیدار نکرده بود. خانه خالی بودهر دو در سکوت پلکان را باال میرفتند که یک هو صدای میوی گربه ای همزمان شد با صدای جیغ آسمان و بعد صدای هی عکس عاشقانه متن دار. عکس عاشقانه متن دار تک سرفه ای زد که یعنی نترسیده؛ ولی آسمان دستش روی قلبش بود. -آقای عکس عاشقانه متن دار دونفره دارین کجا میرین؟ -دارم میرم دشت. کدوم دشت؟ همون دشتی که دلدار خونه داره. کدوم یار؟ همون یاری که یه دل دیوونه داره... -آقای عکس عاشقانه متن دار خاص، چرا مرتب از این زهرماریا میخورین خب؟ -اِ مگه بده؟ واسه تو که بد نمیشه. -واسه من بد نشده؟ هر وقت خوردین، یه بالیی سر من اومد. عکس عاشقانه متن دار غمگین گوشت لبش را گزید و لبش به لبخند کش آمد. آسمان داشت میگفت: -حاال میخواین چی کار کنین؟ -میخوام آپولو هوا کنم. میخوام برم تو خونه خب. صدای هی بلند آسمان، عکس عاشقانه متن دار غمگینی که در حال باال رفتن از پلکان آن هم مخفیانه بود را نیم متری باال پراند. -میخواین یواشکی برین توی خونه ی مردم؟
نمیگین بعدش بگن ما دزدیم؟
عکس عاشقانه متن دار غمگین سعی کرد داد نکشد
عکس عاشقانه متن دار غمگین سعی کرد داد نکشد: -فوقش میگم تو دزدی، منم دنبالت کردم تا اینجا. -چی؟
- آقای عکس عاشقانه متن دار خاص شوخیتون گرفته توی این وضعیت؟!
- عکس عاشقانه متن دار لاکچری به بالکن که رسید
- رفت سمت یکی از پنجره ها و تقه ای به شیشه زد
اصالً بریم یه پارک گیر بیاریم. اینجا نداره نه؟ عکس عاشقانه متن دار لاکچری چشمانش را کشاند تا صورت ساده لوح کنارش و بعد ابرو باال انداخت و زمزمه کرد: -چرا داره. داره. چای دیشلمه هم داره.
عکس عاشقانه متن دار لاکچری رفت سمت درب چوبی
صدایی از داخل خانه نمی آمد. نه کسی بیرون می آمد و نه پرنده ای حتی پر میزد. عکس عاشقانه متن دار لاکچری رفت سمت درب چوبی و دستگیرهاش را کشید. در باز شد و نور مهتاب آسمانی افتاد روی تاریکی آن داخل.
صدای قیژقیژ در نشان میداد خیلی وقت است باز نشده و کسی نبوده که روغن کاریاش کند. این تار عکس عاشقانه متن دار شاد های بسته ی میان دو لت در بیشتر ترساندش و اینکه اگر درب خانه چهار تاق باز بوده، این تارعکس عاشقانه متن دار شاد ها چیست؟ و سوال، چند وقت است کسی از این در نگذشته داشت داخل؟ مغز عکس عاشقانه متن دار جدید وول میخورد و هر دو به تارها خیره شده بودند. آسمان پرسید: -آقای عکس عاشقانه متن دار خاص ، چرا بیدار نمیشن؟ عکس عاشقانه متن دار جدید ابروهایش باال رفت و سعی کرد نخندد:
-میدونی تار عکس متن دار عاشقانه چیه؟ آسمان نگاهش هنوز به تارها بود: -هوم؟ عکس عاشقانه متن دار جدید آب دهانش را قورت داد و نگاهش را از چهره ی گیج آسمان گرفت: -ولش کن. مغزت رو درگیر نکن. بعد هم شروع کرد به تمیز کردن تارها و رد شدن از این حصار گرد گرفته. آنقدر روی زمین خاک بود که با هر قدمشان رد پایشان پیدا میشد و صدای آسمان باز آمد: -فکر کنم اینجا کسی نیست. لب عکس عاشقانه متن دار به خنده باز شد و به راهش ادامه داد. -آفرین! آفرین! راهروی طویلی بود و به اولین اتاقی که رسیدند، درش را باز کرد. -آقای عکس عاشقانه متن دار دونفره مسخره میکنین؟ نگاهش را کشاند به پنجره ی باز و پرده ی آویزان روی لت چوبی اش و به تخت روتختی کشیده و درایورهای چوبی گرد گرفته قرن هجده ی. -په نه په، جایزه نوبل بود.