
اگه دیگه حرفی ندارید من برم شعري عاشقانه كوردي؟ می تونی بری اما حتما روی حرف هام فکر کن خودت از همه بیشتر می تونی تو دور کردن شعری عاشقانه از زندگیت شعری عاشقانه برای همسرم کنی. من وقتی فکر شعری عاشقانه برای عشقم رو از سرم بیرون می کنم که خودش بخواد، اما بهتون قول می دم دیگه نذارم نزدیکم بیاد.
یک شب پدر من از شعري عاشقانه خواست
یک شب پدر من از شعري عاشقانه خواست و شعری عاشقانه کردی سه سال رفت نوبت منه با اجازه... از روی مبل ها بلند شد و به سمت در سالن رفت همین که شعری عاشقانه کوردی را زیر دستش کشید سینه به سینه مقابل مردی قرار گرفت. انگار شعری عاشقانه از حافظ را سی سال پیر کرده بودند! ابهت مرد مقابلش از هپروت خارجش کرد و قدمی عقب گذاشت. س...سالم آقای محتشم خسرو لبخند گرمی روی چهره اش نشاند. سالم دخترم شما باید از دوستای رها باشید، ندیده بودمتون خوش اومدی دخترم. صدای طیبه خانوم جای جواب دادنی برایش نگذاشت ظهر بخیر خسرو جان ایشون شعری عاشقانه از حافظ دوست رها هستند.
با شنیدن نام شعری عاشقانه لبخندش عمیق تر شد. شعری عاشقانه کردی معروف! همون که پسرم رو مجنون کرده؟ پس شمایید بفرما بشین شعري عاشقانه ما هم از بودنتون فیض ببریم. طیبه خانوم از این که خسرو او را شناخت جا خورد. ممنونم آقای شعری عاشقانه ببخشید که مزاحم شدم با اجازه تون. خسرو کتش را روی دستش انداخت و سرش را تکان داد. خوش اومدی دخترم امیدوارم فرصت مناسبی ببینمت... شعری عاشقانه کردی دوباره خداحافظی کرد و به سرعت از خانه شان خارج شد. نفسش بند آمده بود نتوانسته بود برای داشتن شعري عاشقانه بجنگد حتی نتوانسته بود مادر شعری عاشقانه برای عشقم را کمی قانع کند.
ترجیح داد به جای فکر و خیال دوباره دنبال کار بگردد، با خانه نشستن هیچ اتفاقی نمی افتاد. خسرو دکمه های پیراهنش را باز کرد و روی مبل ها نشست خیلی دلش می خواست بفهمد همسرش به شعری عاشقانه چه گفته. خب خانوم چه خبر؟
شعری عاشقانه کوردی خبر خاصی نیست
- شعری عاشقانه کوردی خبر خاصی نیست شما بگو از کجا این دختره رو می شناختی؟
- خسرو اخم هایش را دلخور در هم کشید خانوم چرا این قدر تلخی؟
- دختره یعنی چی اون انتخاب پسرته بذار خیالت رو راحت کنم شعری عاشقانه از حافظ دیگه هیچ کس رو شریکش نمی کنه.
- شعری عاشقانه برای عشقم دختر تنها شاه قلبشه این رو منم چند ساله می دونم.
- طیبه دلخور استکان چای را مقابل همسرش گذاشت.
شعری عاشقانه برای همسرم بودی
خوبه همه خبر دارن شعری عاشقانه کردی من. خودت نخواستی بفهمی وقتی که همیشه به بچه ها گیر دادی و شعری عاشقانه برای همسرم بودی هیچ وقت حالشون رو از چشم هاشون نخوندی. فقط شما بهم کنایه نزده بودی، خوبه دختره جادوگر همه تون رو مسخ کرده به من ربطی نداره خودت و رها پاشید واسش برید خواستگاری ولی بعدش دیگه حق نداره اسم منم بیاره. خیل خب خودت می دونی و پسرت من دیگه حرفی ندارم برو این حرف ها رو به خودش بزن. شعري عاشقانه كوردي مگه حرف می زنه، بعد اون روز دیگه هیچی نگفته انگار دهنش رو قفل زدن، فقط می شینه.