دیگه کسی نیست بگه مهرانه با صدای بلند نخند دختر خوبیت نداره!
« مهرانه شیون میکشید و فاطمه میخواند »دیگه مادری نیست بیاد مدرسه و کارنامه م رو بگیره و لبخند بزنه به صورت بچه خرخونش. خ این درد رو چطوری دووم بیاریم؟« معده ی خالی اش سوخت و ضعف امانش را برید. سرش را که گذاشت روی قالی و تن سخت تخت، آزردش. صدای پشت خط هنوز داشت میگفت: -آقای کانال ازدواج موقت محمدی خوبید؟
آقای کانال ازدواج موقت محمدی تو بگید کجایید؟
حالتون بده؟ آقای کانال ازدواج موقت محمدی تو بگید کجایید؟ کانال ازدواج موقت نور لبخند زد و خواند: -حیاط خانه ی ما تنهاست، اومدم از تنهایی درش بیارم! نیم ساعتی گذشت و کانال ازدواج موقت نور روی تخت زیر درخت انجیر دراز کشیده بود و کانال بیوه یابی نشسته را گاز میزد که صدای چرخاندن کلید آمد. دست راستش را باال آورد و به ساعتش نگاه کرد بعد هم باز دستش را برد پایین و گاز دیگری زد و با دهان پر گفت: -کانال ازدواج موقت رایگان و داداشات چطوری میذارن اینوقت شب بیای بیرون؟
این بار حتماً به جای چادر، کیسه گونی سرت کردن ها؟ بیا ببینم باید دیدن داشته باشی! که یک هو انگار اقیانوسی از آب یخ رویش خالی شد. خیس و منگ از اتفاقی که افتاده چشمانش را محکم بست و لرز تنش را نادیده گرفت و نیم خیز شد. هنوز داشت از آبی که به حلقش پریده بود سرفه میکرد که صداها داستان را واضح کرد: -مرتیکه حاال دیگه خواهرم رو دو نصفه شب میکشونی تو خونه خالی که چی بشه؟ فکر کردی صاحب نداره؟ بیکس وکاره؟
عوضی! - علی بس کن! تو رو جون من بس کن! گفتم که این اهل این حرفا نیست. االن هم هوش و حواسش سر جاش نیست. بیا برو من هم میام، خب. -گم شو کانال ازدواج موقت رایگان من برم که این عوضی خواست بخوره و یه آب هم روش؟ نه خیر کور خوندی! من به ریش کانال ازدواج موقت رایگان خندیدم اگر تو رو تو این خونه تنها بذارم!
علی به جان مامان نرگس اگه همین االن نری یه کاری میدم دستم. بعد هم صدایش را پایینتر آورد: -خب نفهم میدونی من این کار رو با چه خفتی به دست آوردم، حاال دستی دستی داری یه کاری میکنی که برم سر نقطه ی اول؟ تازه داشتیم نفسی تازه میکردیم. دخترک سایت ازدواج موقت رایگان در تهران میکرد سرخوشی، کری هم می آورد! -نخواستم کار کنی. خودم دندم نرم کار میکنم. اول حق این بیشرف رو میذارم کف دستش بعدش هم پای تو رو میبندم که دیگه غلط بکنی پاورچین پاورچین یواشکی نصفه شب مثل این زنای کانال ازدواج موقت با عکس بزنی بیرون! -بفهم چی میگی. من کانال ازدواج موقت با عکس م یا تو که هر گندی رو میکشی و سایت ازدواج موقت رایگان در تهران میکنی ماها همه خریم؟ نه خیر آق علی مقصر منم که سرم رو عین کبک فرو کردم تو برف و از کثافت کاریات پیش کانال بیوه یابی الم تا کام حرف نمیزنم. اصالً همیناالن چی زدی ها؟ چی زدی که تا این ساعت خوابت نبرد و واسه خودت ترانه ی »
من حبیبم رو میخوام« میخوندی؟ امیر حسین در حینی که آب موهایش را میگرفت، خواند: »
-امشب شب مهتابه حبیبم رو میخوام حبیبم اگر خوابه طبیبم رو میخوام خواب است و بیدارش کنید«
تحویل بگیر! باز کانال ازدواج موقت نور خواند
-بیا گوش کن ببین نره غول چی میگه! حبیبش رو میخواد! تحویل بگیر! باز کانال ازدواج موقت نور خواند: ابری باز هم مثالً آهسته گفت: -کانال بیوه یابی این حالش خوب نیست. بدبخت اصالً اهل این فکرایی که تو میکنی نیست. به جون مامان، من دو ماهه کارمندشم میشناسمش. کانال ازدواج موقت نور از خودش پرسید »فحش داد یا تعریف کرد؟! « -خفه شو آسی! دختره ی کانال ازدواج موقت با عکس واسه الپوشونی گندی که زدی به من انگ میچسبونی؟ مردک یه چیزیش میشه تو میگی اهلش نیست؟ نه! انگار تو هم دلت میخواد، بدت نمیاد یکی مثل...