
نه هنوز دکتر نشدم. با پریا اخت شده بودم.اونم بعد از این همه مدت گوشه گیری...درست وقتی که داشتم خودمو واسه مردن آماده یه سال کم و زیاد که فرقی نداره خانم دکتر. کردم...اونم فقط بخاطر کلمه ای که شاهرخ عاشقش بود"سایت همسریابی بهترین همسر جدید" ساعت نزدیکای نُه بود که بازی شروع شد.اولین بازی سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید تو جام باشگاه های آسیا بود.وقتی بازی شروع شد، هیچی جز بازی و لحظاتی که توپ زیر پای بازیکنای ما بود تو نظرم نبود انگار تو اون نود دقیقه فراموش گرفته بودم.
فراموش کرده بودم که قراره اعدام بشم و با بیست و پنج سال سن برم سینه ی قبرستون.فراموش کرده بودم که تمام زندگی من زیر خروارها خاک خوابیده.تو اون لحظات فقط هیجان بازی رو داشتم و شش دانگ حواسم به حرکت توپ بود.کف دستام عرق کرده بود ولی تمام بدنم سرد بود. ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر تپش قلبم بیش از حد معمول بود.داشتم از استرس و هیجان می مردم.حدودا ده دقیقه از بازی گذشته بود که امیرآبادی اوت رو پرتاب کرد، توپ به جان واریو رسید واونم یه سانتر زیبا کرد.
دروازه ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر توران قرار گرفت.
و توپ با ضربه سر دقیق کاپیتان سایت همسریابی بهترین همسر جدید کنج دروازه ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر توران قرار گرفت.
وقتی توپ گل شد مثل بچه ها دو متر پریدم هوا و چنان جیغی زدم که همه باتعجب نگام کردن.باورشون نمیشد که دخترگوشه گیری مثل من که همش تو خودشه اینطور آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی و پایین بپره. خودمم باورم نمیشد، شده بودم نسخه دوم ورود به سایت همسریابی بهترین همسر جدید.اونم وقتی سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید گل میزد اینجوری خوشحالی میکرد اما وقتی مجیدی گل میزد دوبرابر شادی میکرد گاهی اوقات حس می کردم که سرش بخوره به سقف.نیمه ی اول تموم شد و اخبار شبانگاهی پخش شد. چند دقیقه از نیمه ی دوم گذشته بود که بازی رو نشون دادن.
دقیقه هفتاد هم روی ارسال حیدری، مجیدی گل دوم سایت همسریابی بهترین همسر جدید رو زد و بازی دوهیچ شد.اون شب مجیدی گل سوم رو هم زد اما داور آفساید اعالم کرد.یه روگرفت و نزاشت به گل برسه.دقیقه هشتاد و شش گل خوردیم ولی درنهایت بازی دو یک به نفع ما تموم شد.خیلی خوشحال بودم درست مثل آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی.اونم وقتی آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی می برد تا بازی بعد رو فرم بود.منم خوش بودم خیلی خوش...چون سال قبل سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید تو رقابت ها ی آسیایی خوب نتیجه نگرفته بود.اون موقع شاهرخ زنده بود، یادمه که چقدر حرص میخورد و با آرش برای منو ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر از دالیل باخت سایت همسریابی بهترین همسر جدید حرف میزد.چقدر دلم هوای همسر رو کرده بود آخه هر وقت که آرش و شاهرخ به ورزشگاه میرفتن، میومد پیش منو با هم فوتبال تماشا می کردیم.
اون شب یه کم راحت تر از شبای قبل خوابم برد با این تفاوت که برای اولین بار برای ورود به سایت همسریابی بهترین همسر جدید خوندم.تا قبل از اون باور نمی کردم که از دستم رفته و دیگه برنمیگرده اما امشب که کنارم نبود تا ذوق کردنشو ببینم باورکردم که دیگه نیست. روزا پریا می اومد پیشمو از هر دری باهام حرف میزد تا تنها نمونم. می گفت تنهایی واسه آدمی که چند وقت دیگه پای داره سمّه.تو یکی از همین روزا میثاق اومد. وقتی نگاهش به چهره ی من افتاد، سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید چشماش پر اشک شد و نگاهشو به زمین دوخت.دلم براش تنگ شده بود ولی با ادرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر توران گفتم: مگه نگفته بودم دیگه نیا پیشم؟
با تحکم و خشم به من نگاه کرد و گفت: قرار نیست تو هرچی میگی من گوش کنم همونطور که تو به حرف من گوش نمیکنی. دیگه نیازندارم.این مختومه شده..
قوانین جدید سایت همسریابی بهترین همسر از نظر تو
قوانین جدید سایت همسریابی بهترین همسر از نظر تو شاید ولی من همچین نظری ندارم. نظر تو اهمیتی نداره، مهم بود که داد. فکر میکنی با این کارات همه چی تموم میشه؟فکر میکنی.... سرم فریاد زد و گفت: اگه بی گناه بری دار راحت میشی؟اگه داغتو روی دل مامان بزاری راحت میشی؟ا