نچ خوابت نمیاد، همسریابی تورام کارات ناز و ادا هم نیست خودت بگو چته نگران چی هستی ؟ نگاهم را به چشمانش گره زدم می خوای بدونی. ..؟ نگران خودمم، نگران دلم که فیلش یاد هندسون کرده و می ترسم بازم کار بده دستم چرخ خوردم از در آشپزخانه بیرون زدم و صدایش مرا از حرکت همسریابی توران داشت یعنی دیگه منو نمی خوای ؟!
همسریابی تورامن واقعا نمی فهمید
همسریابی تورامن واقعا نمی فهمید یا خودش را به همسریابی تورام راه زده بود ؟ چرخیدم با چند متر فاصله از من ایستاده بود گفتم: می خوامت و مشکلم دقیقا همینه، مشکلم اینه که نمی تونم نگات نکنم، نمی تونم نخندم برات، نمی تونم. .. نمی تونم ازت رد شم چشمانم بی اختیار َتر شده بود و گفتم: همسریابی توران روزا دلم می خواد یکی یه سیلی بخوابونه بغل گوشم تا از این بیچارگی و بی تکلیفی در بیام نمیدانم کی خودش را به یک قدمی ام رساندو این همان سیلی بود که در پر التهاب بر جانم نشست، برف سرد دلم را آب کرد و بی ُ قالب یک بوسه چارگی ام را چاره شد. ..
آهسته خندیدم و او صدای بمش را کنار گوشم ریخت به من می خندی ؟ نه پس چی ؟ سیلی دلچسبی بود! سینه محکمش بالا و پایین شد و بوسه اش روی موهایم نشست همسریابی توران صبح که از اتاقم بیرون زدم همسریابی تورامن روی کاناپه خواب بود به روند هر روز صبحانه اش را حاضر کردم و به اتاقم برگشتم حاضر شدم.
شنیدم داری میری همسریابی توراما ؟
میان سالن ایستادم موبایلم را ته کیفم انداختم و وسایلم را چک کردم صدای گرفته و خواب آ لودش را شنیدم داری میری همسریابی توراما ؟
روی دست راستش خوابیده بود و با چشمهای مخمورش نگاهم میکرد کیفم را روی دوشم انداختم و گفتم: شب سعی میکنم زودتر بیام بوسه ای روی هوا برایش فرستادم به خنده افتاد و از خانه بیرون زدم نزدیک ظهر بود انبار را ترک کردم و موبایلم که ویبره میزد را از جیبم بیرون کشیدم سوگل بود که میخواست بگوید نگران رستورانم بعد از رویا نباشم پدرش با کمال میل موافقت کرده همه چیز را به عهده بگیرد و من ممنونش بودم برهان پیام داده بود که شام به خانه نبرم، گفته بود خودش ترتیب شام را داده و همسریابی تورام از سر شب که پیامش را گرفتم برای شام و دستپخت همسریابی تورامن گرسنه بودم. ..
چون وقت نداشتم به فروشگاه بروم برای خر ید ماهیانه خانه از همان سوپرمارکت سر کوچه چیزهای ضروری را خر یدم و به خانه رفتم این بار هم توی صبحانه خوری نشسته بود اما با چراغ روشن. .. پی لیوان پهن و کوتاه کر یستالی که تا نصفه از نوشیدنی ر بود مقابلش رو ُ یز قرار داشت پر معنی کیسه های خر ید را کنار در ورودی همسریابی تورام گذاشتم و در حالی که لبخند ُ و خاصش را شاهد بودم جلو رفتم لیوانش همسریابی توراما برداشتم و به لب بردم و گفتم: تنها تنها ؟